مــــــــــــــــــــــــــــــــــــدیر کوچولو

وبلاگ دانشجویان مدیریت بازرگانی دانشگاه مازندران

مــــــــــــــــــــــــــــــــــــدیر کوچولو

وبلاگ دانشجویان مدیریت بازرگانی دانشگاه مازندران

سوسو

در ورای نا تمام  صدای جیر جیرکها 

 

                      خیره به آن دوردست ترین تاریکی این آسمان شب

هو هوی باد گرم تابستان به گوش دلم میخواند به نجوا :

 

                                                  شب است و دلت پر زتشویش است

باز ناله های شبگیر از من پای در غل و زنجیر !

                                                خدایا چه تقدیر شومی در پیش است؟!

 که من پریشان از پشیمانی را

                                      بدنبال نشانی از خویش در آشفته بازاری از شکایتها و شیطنت ها

 میکشانی!میگردانی!

 

نشانم چیست؟ به دل سوگند وگر باشد به این شب اشکم گواه جز پاسخی از سر محبت؟!

 

شب است و آری د لم پر زتشویش است.

از پیله تا پروانه

سلام بچه ها میدونم از دوری من دل تنگ شدین با اینکه مدت کمیه که نیستم.اما خوشحالم که بگم وبلاگ جدیدم توی راهه 

البته این دفعه خودم مدیر هستم...... به علت اینکه اینروزها سر پرنس یه کم شلوغ شده 

اسمش رو هم گذاشتم مدیرک. قشنگه نه؟؟؟؟ 

پس منتظر وبلاگ جدیدم باشید

هیچ کس همراه نیست...تنهای اول!

سلام به همه دوستان

این مطلب رو گذاشتم اختصاصی برای اینکه هر کس هر جمله یا متن قشنگی به ذهنش میرسه ، جایی خونده یا دیده ، بنویسه!!؟

پنج نکته جالب از زندگی آلبرت انیشتن

پنج نکته شگفت انگیز از زندگی آلبرت انیشتن که شاید به گوش

خیلی از ما تا کنون نخورده باشد ...

ادامه مطلب ...

افکار خاموش

گرفت از من حواس درس آن موش          بدم در عقل شهره مثل خرگوش 

چه پوشش های خوش نقش ونگاری    چه جلف است آن بلوزشلوار کوتاه پوش 

چه سرخابی به لب برگونه اش هست    چه چشمانی چه گوشواری بر گوش 

چه میجنبد چه میجنبد چه ناجور     سرو گوشش سرو گوشش سرو گوش 

به مثل یک حمار جفتک زدم من     همینکه چشم من افتاد بر روش 

اگر سوراخ گردد تخت کفشم       به دنبالش روم کفش آهنین پوش 

همانند یک اردک راه میرفت        همینکه فکرشم غم هست فراموش 

سه چارروزی ازآن موضوع بگذشت     که اسم یک پسر افتاد بر روش 

اگر از کم خوابی اشکم درآید     بریزم قطره ی دارویی بر توش 

چه اافکاری که درمغزم تنیدم     گرفتم،رقصیدم با او هم آغوش 

   به فکر ازدواج با او بودم      تمام برق فکرم گشت خاموش 

نصیحت میکن ممّد به دوستان     نکن حرفهای آن جادوگران گوش 

به یاد زوجه اصلا تو نیفتا      به حرف حضرت سعدی بکن گوش 

اگرچه قافیه اش هیچ جور نمیشه     ولیکن جمله ای هستش طلاپوش 

چو نقص آید این یک سخن زان دوتن     که بودند سرگشته ازدست زن 

یکی گفت کًس زن را بد مباد      دگر گفت زن در جهان خود مبادا! 

  

شاعر:ممّد رجبلو هم اتاقیم

بچه ها سلام لطفا انتقادها و فحش های خودتان را در قسمت نظرات بیان کنید!

توصیه های جالب برای لذت بردن از زندگی

1- به تماشای غروب آفتاب بنشینید.
2- بیشتر بخندید.
3- کمتر گله کنید.
4- با تلفن کردن به یک دوست قدیمی، او را غافلگیر کنید.
5- دعا کنید.
۶- در داخل آسانسور با آدمها صحبت کنید.
۷- لذت عطسه کردن را حس کنید. 

۸- زیر دوش آواز بخوانید. 

۹- با بقیه فرق داشته باشید.
۱۰- کفشهایتان را عوضی پایتان کنید و به خودتان بخندید.
۱۱- به دنیای بالای سرتان خیره شوید.
۱۲- با حیوانات بازی کنید.
۱۳- کارهای برنامه‌ریزی نشده انجام دهید. برای انجام آن در همین آخر هفته برنامه‌ریزی کنید!
۱۴- از تناقضات لذت ببرید.
۱۵- دستان خود را در آسمان تکان دهید.
۱۶- از درخت بالا بروید.
۱۷- در حال رفتن به کلاس، یکبار دور خودتان بچرخید.
۱۸- به دیگران بگوئید که خوشگل شده‌اند.
۱۹- هر وقت که امکانش وجود داشت پابرهنه راه بروید.
۲۰- کنار دریا مجسمه آدم یا خانه ماسه‌ای بسازید.
۲۱- بدون آن که مقصد خاصی داشته باشید پیاده روی کنید.
۲۲- وقتی تمام امتحاناتتان تمام شد، برای خودتان یک بستنی بخرید و با لذت بخورید.
۲۳- جلوی آینه شکلک در بیاورید و خودتان را سرگرم کنید.
۲۴- فقط نشنوید، سعی کنید گوش کنید.
۲۵- رنگهای اصلی را بشناسید و از آنها لذت ببرید.
۲۶- وقتی از خواب بیدار می‌شوید، زنده بودنتان را حس کنید.
۲۷- زیر باران راه بروید.
۲۸- تا جایی که می‌توانید بالا بپرید.
۲۹- کمتر حرف بزنید و بیشتر بگوئید.
۳۰- قبل از آن که مجبور به رژیم گرفتن بشوید، حرکات ورزشی انجام دهید.
۳۱- بازی شطرنج را یاد بگیرید.
۳۲- کنار رودخانه یا دریا بنشینید و در سکوت به صدای آب گوش کنید.
۳۳- هرگز شوخ طبعی خود را از دست ندهید.

گروه مدیریتی

                   توجه                                                             توجه 

 

دوستان عزیزم سلام،بدینوسیله به اطلاع میرساند به چند زیر گروه ترجیحا با روابط عمومی بالا  

آشنا با کامپیوتر 

 دارای مدرک حداقل تافل  

برای عضویت به عنوان زیرگروه در کلاس رفتار سازمانی نیازمندیم 

عزیزان لطفا برای عضویت هرچه زودتر اقدام کنید 

با تشکر 

جوک

غضنفر تو مسابقه بیست سوالی شرکت میکنه . قبلش بهش میگن جواب بیسکویته .ولی توهمون  

 

اول نگو . اولش یه چند تا سوال کن که ضایع نشه . غضنفر میگه باشه و میره تو مسابقه .

 

غضنفرمیپرسه : آقا . یک کویته ؟ یارو میگه نه . میگه : دوکویته ؟ میگه نه . همینجوری میگه تا  

 

میرسه  به  نوزده کویت !

 

یارو میگه : من یه راهنمایی بهتون میکنم . با چایی هم میخورنش .

 

غضنفر میگه : آااااهان پس بگو. قنده ؟!!

فرهنگ لغات دانشجویی:

 سلام بچه ها یه چندتا جمله دیدم به نظرم قشنگ بود،گفتم شاید واسه شما هم جالب باشه.لطفا نظر بدین.

اعتراض دانشجو : بایکوت
شماره دانشجویی : مدرک جرم
اعتراض برای کیفیت غذا : می خواهم زنده بمانم
روز پرداخت وام دانشجو : روز فرشته
دانشجوی اخراجی : مردی که به زانو در آمد
دانشجوی مشروطی : کسی که موش شد
آینده تحصیل کرده : دست فروش
کلاس های ساعت 12-2: خواب وبیدار
رئیس دانشگاه : مرد نامرئی
به دنبال سرویس : دونده
آشپزهای سلف سرویس : هفت سامورائی
ازدواج دانشجوئی : عروسی خوبان
دانشجویی که تغییر رشته داده : بازنده
سرویس دانشگاه : اتوبوسی بسوی مرگ
امید به بهبود اوضاع : توهم
غذای امروز : سلف self
گردهمایی استادان : دسیسه
پاس کردن یک درس: یکبار برای همیشه
ژتون فروشی : آژانس شیشه ای
علت نیافتن بعضی از دانشجویان : رابطه پنهان
التماس برای نمره : اشک کوسه
سوار شدن به اتوبوس : یورش
نماینده کلاس : بهترین فرد بد
ترم آخر : بوی خوش زندگی
سالهای پیش از دانشگاه : آن روزهای خوش 
دانشجویان ساکن خوابگاه : جنگجویان کوهستان 
شب امتحان : امشب اشکی مریز
روز دریافت کارنامه : روز واقعه
تعطیلات بین ترمی : روزهای خوب زندگی
دانشجوی فارغ التحصیل : دیوانه از قفس پرید
عمر دانشجو : بر باد رفته

مدیریت!!!

مدیریت

رییس یک کارخانه بزرگ معاون شیرازی خود را احضار و به او می گوید:
"روز دوشنبه، حدود ساعت 7 غروب، ستاره دنباله دار هالی دیده خواهد شد. نظر به اینکه چنین پدیده ای هر 78 سال یکبار تکرار می شود، به همه کارگران ابلاغ کنید که قبل از ساعت 7، با بسر داشتن کلاه ایمنی، در حیاط کارخانه حضور یابند تا توضیحات لازم داده شود.
در صورت بارندگی مشاهده هالی با چشم عریان (غیر مسلح) ممکن نیست و به همین خاطر کارگران را به سالن ناهارخوری هدایت کنید تا از طریق نمایش فیلم با این پدیده شگفت آشنا شوند".


معاون شیرازی خطاب به مدیر تولید آبادانی:
"بنا بدستور جناب آقای رییس، ستاره دنباله دار هالو روز دوشنبه بالای کارخانه طلوع خواهد کرد. در صورت ریزش باران، کلیه کارگران را با کلاه ایمنی به سالن ناهار خوری ببرید تا فیلم مستندی را درباره این نمایش عجیب که هر 78 سال یکبار در برابر چشمان عریان اتفاق می افتد، تماشا کنند".

مدیر تولید آبادانی خطاب به ناظر ِ لُر:
"بنا بدرخواست آقای معاون، قرار است یک آدم 78 ساله هالو با کلاه ایمنی و بدن عریان در نهارخوری کارخانه فیلم مستندی درباره امنیت در روزهای بارانی نمایش دهد".

ناظر لر خطاب به سرکارگر ترک:
"همه کارگران بایستی روز دوشنبه ساعت 7 لخت و عریان در حیاط کارخانه جمع شوند و به آهنگ بارون بارونه گوش کنن".

سرکارگر غضنفر خطاب به کارگران:

"آقای رییس روز دوشنبه 78 سالش میشود و قرار است در حیاط کارخانه و سالن ناهار خوری بزن و بکوب راه بیفته و گروه هالو پشمالو برنامه اجرا کنه. هرکس مایل بود میتونه برهنه بیاد ولی کلاه ایمنی لازمه "