خیره به آن دوردست ترین تاریکی این آسمان شب
هو هوی باد گرم تابستان به گوش دلم میخواند به نجوا :
شب است و دلت پر زتشویش است
باز ناله های شبگیر از من پای در غل و زنجیر !
خدایا چه تقدیر شومی در پیش است؟!
که من پریشان از پشیمانی را
بدنبال نشانی از خویش در آشفته بازاری از شکایتها و شیطنت ها
میکشانی!میگردانی!
نشانم چیست؟ به دل سوگند وگر باشد به این شب اشکم گواه جز پاسخی از سر محبت؟!
شب است و آری د لم پر زتشویش است.
سلام بچه ها میدونم از دوری من دل تنگ شدین با اینکه مدت کمیه که نیستم.اما خوشحالم که بگم وبلاگ جدیدم توی راهه
البته این دفعه خودم مدیر هستم...... به علت اینکه اینروزها سر پرنس یه کم شلوغ شده
اسمش رو هم گذاشتم مدیرک. قشنگه نه؟؟؟؟
پس منتظر وبلاگ جدیدم باشید
سلام به همه دوستان
این مطلب رو گذاشتم اختصاصی برای اینکه هر کس هر جمله یا متن قشنگی به ذهنش میرسه ، جایی خونده یا دیده ، بنویسه!!؟
پنج نکته شگفت انگیز از زندگی آلبرت انیشتن که شاید به گوش
خیلی از ما تا کنون نخورده باشد ...
گرفت از من حواس درس آن موش بدم در عقل شهره مثل خرگوش
چه پوشش های خوش نقش ونگاری چه جلف است آن بلوزشلوار کوتاه پوش
چه سرخابی به لب برگونه اش هست چه چشمانی چه گوشواری بر گوش
چه میجنبد چه میجنبد چه ناجور سرو گوشش سرو گوشش سرو گوش
به مثل یک حمار جفتک زدم من همینکه چشم من افتاد بر روش
اگر سوراخ گردد تخت کفشم به دنبالش روم کفش آهنین پوش
همانند یک اردک راه میرفت همینکه فکرشم غم هست فراموش
سه چارروزی ازآن موضوع بگذشت که اسم یک پسر افتاد بر روش
اگر از کم خوابی اشکم درآید بریزم قطره ی دارویی بر توش
چه اافکاری که درمغزم تنیدم گرفتم،رقصیدم با او هم آغوش
به فکر ازدواج با او بودم تمام برق فکرم گشت خاموش
نصیحت میکن ممّد به دوستان نکن حرفهای آن جادوگران گوش
به یاد زوجه اصلا تو نیفتا به حرف حضرت سعدی بکن گوش
اگرچه قافیه اش هیچ جور نمیشه ولیکن جمله ای هستش طلاپوش
چو نقص آید این یک سخن زان دوتن که بودند سرگشته ازدست زن
یکی گفت کًس زن را بد مباد دگر گفت زن در جهان خود مبادا!
شاعر:ممّد رجبلو هم اتاقیم
بچه ها سلام لطفا انتقادها و فحش های خودتان را در قسمت نظرات بیان کنید!
1- به تماشای غروب آفتاب بنشینید.
2- بیشتر بخندید.
3- کمتر گله کنید.
4- با تلفن کردن به یک دوست قدیمی، او را غافلگیر کنید.
5- دعا کنید.
۶- در داخل آسانسور با آدمها صحبت کنید.
۷- لذت عطسه کردن را حس کنید.
۸- زیر دوش آواز بخوانید.
۹- با بقیه فرق داشته باشید.
۱۰- کفشهایتان را عوضی پایتان کنید و به خودتان بخندید.
۱۱- به دنیای بالای سرتان خیره شوید.
۱۲- با حیوانات بازی کنید.
۱۳- کارهای برنامهریزی نشده انجام دهید. برای انجام آن در همین آخر هفته برنامهریزی کنید!
۱۴- از تناقضات لذت ببرید.
۱۵- دستان خود را در آسمان تکان دهید.
۱۶- از درخت بالا بروید.
۱۷- در حال رفتن به کلاس، یکبار دور خودتان بچرخید.
۱۸- به دیگران بگوئید که خوشگل شدهاند.
۱۹- هر وقت که امکانش وجود داشت پابرهنه راه بروید.
۲۰- کنار دریا مجسمه آدم یا خانه ماسهای بسازید.
۲۱- بدون آن که مقصد خاصی داشته باشید پیاده روی کنید.
۲۲- وقتی تمام امتحاناتتان تمام شد، برای خودتان یک بستنی بخرید و با لذت بخورید.
۲۳- جلوی آینه شکلک در بیاورید و خودتان را سرگرم کنید.
۲۴- فقط نشنوید، سعی کنید گوش کنید.
۲۵- رنگهای اصلی را بشناسید و از آنها لذت ببرید.
۲۶- وقتی از خواب بیدار میشوید، زنده بودنتان را حس کنید.
۲۷- زیر باران راه بروید.
۲۸- تا جایی که میتوانید بالا بپرید.
۲۹- کمتر حرف بزنید و بیشتر بگوئید.
۳۰- قبل از آن که مجبور به رژیم گرفتن بشوید، حرکات ورزشی انجام دهید.
۳۱- بازی شطرنج را یاد بگیرید.
۳۲- کنار رودخانه یا دریا بنشینید و در سکوت به صدای آب گوش کنید.
۳۳- هرگز شوخ طبعی خود را از دست ندهید.
توجه توجه
دوستان عزیزم سلام،بدینوسیله به اطلاع میرساند به چند زیر گروه ترجیحا با روابط عمومی بالا
آشنا با کامپیوتر
دارای مدرک حداقل تافل
برای عضویت به عنوان زیرگروه در کلاس رفتار سازمانی نیازمندیم
عزیزان لطفا برای عضویت هرچه زودتر اقدام کنید
با تشکر
غضنفر تو مسابقه بیست سوالی شرکت میکنه . قبلش بهش میگن جواب بیسکویته .ولی توهمون
اول نگو . اولش یه چند تا سوال کن که ضایع نشه . غضنفر میگه باشه و میره تو مسابقه .
غضنفرمیپرسه : آقا . یک کویته ؟ یارو میگه نه . میگه : دوکویته ؟ میگه نه . همینجوری میگه تا
میرسه به نوزده کویت !
یارو میگه : من یه راهنمایی بهتون میکنم . با چایی هم میخورنش .
غضنفر میگه : آااااهان پس بگو. قنده ؟!!
سلام بچه ها یه چندتا جمله دیدم به نظرم قشنگ بود،گفتم شاید واسه شما هم جالب باشه.لطفا نظر بدین.
اعتراض دانشجو : بایکوت
شماره دانشجویی : مدرک جرم
اعتراض برای کیفیت غذا : می خواهم زنده بمانم
روز پرداخت وام دانشجو : روز فرشته
دانشجوی اخراجی : مردی که به زانو در آمد
دانشجوی مشروطی : کسی که موش شد
آینده تحصیل کرده : دست فروش
کلاس های ساعت 12-2: خواب وبیدار
رئیس دانشگاه : مرد نامرئی
به دنبال سرویس : دونده
آشپزهای سلف سرویس : هفت سامورائی
ازدواج دانشجوئی : عروسی خوبان
دانشجویی که تغییر رشته داده : بازنده
سرویس دانشگاه : اتوبوسی بسوی مرگ
امید به بهبود اوضاع : توهم
غذای امروز : سلف self
گردهمایی استادان : دسیسه
پاس کردن یک درس: یکبار برای همیشه
ژتون فروشی : آژانس شیشه ای
علت نیافتن بعضی از دانشجویان : رابطه پنهان
التماس برای نمره : اشک کوسه
سوار شدن به اتوبوس : یورش
نماینده کلاس : بهترین فرد بد
ترم آخر : بوی خوش زندگی
سالهای پیش از دانشگاه : آن روزهای خوش
دانشجویان ساکن خوابگاه : جنگجویان کوهستان
شب امتحان : امشب اشکی مریز
روز دریافت کارنامه : روز واقعه
تعطیلات بین ترمی : روزهای خوب زندگی
دانشجوی فارغ التحصیل : دیوانه از قفس پرید
عمر دانشجو : بر باد رفته
مدیریترییس یک کارخانه بزرگ معاون شیرازی خود را احضار و به او می گوید: