مــــــــــــــــــــــــــــــــــــدیر کوچولو

وبلاگ دانشجویان مدیریت بازرگانی دانشگاه مازندران

مــــــــــــــــــــــــــــــــــــدیر کوچولو

وبلاگ دانشجویان مدیریت بازرگانی دانشگاه مازندران

پنج نکته جالب از زندگی آلبرت انیشتن

پنج نکته شگفت انگیز از زندگی آلبرت انیشتن که شاید به گوش

خیلی از ما تا کنون نخورده باشد ...

۱- آلبرت انیشتن با سر بزرگ متولد شد


وقتی انیشتن به دنیا آمد خیلی چاق بود و سرش خیلی بزرگ تا آنجایی که مادر وی تصور می کرد، فرزندش ناقص است،اما بعد از چند ماه سر و بدنش به اندازه های طبیعی بازگشت.
۲- حافظه اش به خوبی آنچه تصور می شود، نبود
مطمئنا انیشتن می توانسته کتابهای مملو از فرمول و قوانین را حفظ کند،اما برای به یاد آوری چیز های معمولی واقعا حافظه ضعیفی داشته است. او یکی از بدترین اشخاص در به یاد آوردن سالروز تولد عزیزانش بوده است


۳- او در آزمون ورودی دانشگاهش رد شد

درسال 1895 در سن 17 سالگی،در آزمون ورودی دانشگاه فدرال پلی تکنیک سوییس رد شد.
در واقع او بخش علوم وریاضیات را پشت سر گذاشت ولی در بخش های باقیمانده، مثل تاریخ و جغرافی رد شد.

۴- علاقه ای به پوشیدن جوراب نداشت

انیشتن در سنین جوانی یافته بود که شصت پا باعث ایجاد سوراخ در جوراب می شود.سپس تصمیم گرفت که دیگر جوراب به پا نکند و این عادت تا زمان مرگش ادامه داشت.


۵- او فقط یکبار رانندگی کرد

انیشتن برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه، از راننده مورد اطمینانش کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین اورا هدایت می کرد، بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت.
انیشتن، سخنرانی خود را انجام می داد و بیشتر اوقات راننده اش، بطور دقیقی آنها را حفظ می کرد.
یک روز انیشتن در حالی که در راه دانشگاه بود، باصدای بلند در ماشین پرسید:آیا تو احساس خستگی نمی کنی؟
راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند.یعنی او جای انیشتن سخنرانی کند و انیشتن بعنوان راننده او را به خانه بازگرداند.
انیشتن تنها در یک دانشگاه استاد بود و در دانشگاههای دیگر  کسی او را نمی شناخت و طبعا دیگران نمی توانستند  او را از راننده اصلی تشخیص دهد.

روزی که انیشتن دعوت به سخنرانی در یک دانشگاه شده بود راننده اش را به جای خود به جلسه فرستاد. 
سخنرانی به نحوی عالی انجام شد، امادانشجویان در پایان سخنرانی انیشتن جعلی،شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند.
در این حین راننده باهوش گفت "سوالات بقدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ گوید!"سپس انیشتن از میان حضار برخواست وبه راحتی به سوالات پاسخ داد،به حدی که باعث شگفتی آنها شد.

نظرات 3 + ارسال نظر
افسانه شنبه 17 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 14:02

نکته های جالبی بودن
اینکه برای یادآوری چیزای معمولی حافظه خوبی نداشته برام خیلی جالب بود یکی هم اینکه تو ی یکی از سخنرانیاش جاشو با رانندش عوض کرده بود.چه خوب به ذهن رانندش رسیده که اون موقع چی بگه

فتاحی شنبه 17 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 14:08

خیلی جالب بود.

L ya 30 یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:13

عین من!!!
فقط من جوراب میپوشم
رانندگی هم زیاد میکنم
البته کله من معمولی بود!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد