ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
روزی یک استاد دانشگاه تصمیم گرفت تا میزان ایمان دانشجویان اش را بسنجد .
او پرسید: (( آیا خداوند هرچیزی راکه وجود دارد آفریده است؟ ))
دانشجویی شجاعانه پاسخ داد : (( بله ))
استاد پرسید: (( هرچیزی را ؟! ))
پاسخ دانشجو این بود: (( بله ; هرچیزی را. ))
استاد گفت: (( دراین حالت ، خداوند شر را آفریده است. درست است ؟ زیرا شر وجود دارد.))
برای این سوال ، دانشجو پاسخی نداشت و ساکت ماند.
…………
ناگهان ، دانشجوی دیگری دستش را بلند کرد و گفت:
(( استاد ممکن است از شما یک سوال بپرسم؟ ))
استاد پاسخ داد: (( البته ))
دانشجو پرسید: (( آیا سرما وجود دارد؟ ))
استاد پاسخ داد: (( البته ، آیا شما هرگز احساس سرما نکرده اید؟ ))
دانشجو پاسخ داد:
(( البته آقا. اما سرما وجود ندارد.
طبق مطالعات علوم فیزیک ، سرما ، نبودن تمام و کمال گرماست
و شیء را تنها درصورتی می توان مطالعه کرد که انرژی داشته باشد
و انرژی را انتقال دهد و این گرمای یک شیء است که انرژی آن را انتقال می دهد.
بدون گرما اشیاء بی حرکت هستند ، قابلیت واکنش ندارند ; پس سرما وجود ندارد.
ما لفظ سرما را ساخته ایم تا فقدان گرما را توضیح دهیم. ))
دانشجو ادامه داد : (( و تاریکی ؟ ))
استاد پاسخ دا د : (( تاریکی وجود دارد. ))
دانشجو گفت: (( شما باز هم در اشتباه هستید آقا!
تاریکی ، فقدان کامل نور است. شما می توانید نور و روشنایی را مطالعه کنید
اما تاریکی را نمی توانید مطالعه کنید.
منشور نیکولز ، تنوع رنگ های مختلف را نشان می دهد
که در آن طبق طول امواج نور ، نور می تواند تجزیه شود.
تاریکی ، لفظی ست که ما ایجاد کرده ایم تا فقدان کامل نور را توضیح دهیم. ))
و سرانجام دانشجو ادامه داد: (( خداوند ، شر را نیافریده است.
شر ، فقدان خدا در قلب افراد است.
شر فقدان عشق ، انسانیت و ایمان است.
عشق و ایمان مانند گرما و نور هستند .
آنها وجود دارند و فقدانشان منجر به شر می شود. ))
نام این دانشجو (( آلبرت انیشتین )) بود .
دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب است
السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه...
یوسف می دانست که تمام درها بسته اند ؛
اما بخاطر خدا و تنها به امید او ،
به سوی درهای بسته دوید
و تمام درهای بسته برایش باز شد ...
اگر تمام درهای دنیا هم به رویت بسته شدند ؛
تو هم بخاطر خدا و با اعتماد به او ،
به سوی درهای بسته بدو ،
"چون : خــدای تــو و یوســف یکـیــسـت"