مــــــــــــــــــــــــــــــــــــدیر کوچولو

وبلاگ دانشجویان مدیریت بازرگانی دانشگاه مازندران

مــــــــــــــــــــــــــــــــــــدیر کوچولو

وبلاگ دانشجویان مدیریت بازرگانی دانشگاه مازندران

هزار و یک قصه هر شب

   دخترم چرا نمی خوابی؟قصه های بابا تلخ است.قصه از پری دریایی،قصه از حور که نیست. دخترم چرا نمی خوابی؟ شنیدن ندارد قصه های این بابا.قصه هایش خوش نیست.رسیدن ندارد.شب های رویایی و ستاره چیدن، دو نفر دست به دست و حتی خندیدن ندارد. گفته باشم بابا! آدم قصه های من خنده یادش نیست.خبری از روزهای شادش نیست.آدم قصه های من نمی کشد ناز ماه را.می گوید لامپ که هست.ستاره نمی خواهد او.شب که می رسد هر بار،سوالش این است،قرص خوابم کو؟ آری عزیزم زود بخواب.آدم قصه های تو هر شب لب یار،به لب دارد.آدم قصه های من نیمه شب سرش درد می کند،گوشه ایوان نشسته و چشمش از خستگی بسته است و سیگار به لب دارد.قصه های تو زمینش پر بار است دخترم.باران می بارد.آدمک مغرور به زن می نگرد.ته قصه تو می رسد و آدم تو خوشحال است.آدم قصه من کارمند.دوباره پیش ریسش هست و سر بیچاره کج است.خوب می داند که در قصه های من،زندگی با مردان مغرور لج است.دخترم خوابت برد؟ دخترم قصه بگویم بازم؟آدم قصه من بازم مرد.نسخه او را سرطان پیچید.دخترش هم دق کرد.خوش به حالش هست اما،آدم قصه ی تو.مرگ ندارد بی غم.عمر زیبایش ابدیست.غم ندارد او جز این که بگوید.لنگه ی کفش طلایی از کیست؟دخترم قصه تو زیباست.آدمک های تو با دشت خوشند.غصه قوت ندارند هرگز.سفره همسرشان زیر درخت پر بار است.مزه آن خوب که نیست،چه بگویم!عالیست.دخترم گوش کن.یک لحظه نخواب.آدم قصه من مستضعف مالیست.نانوایی نان دارد و می بندد اما نان ندارد آدم قصه من.چرا؟چون که جیبش خالیست.دخترم زود بخواب.آدمک قصه من دانشجوست.پدرش خرج ندارد بدهد.از بس که قرض گرفته به او می خندند.دیگر تمام کرده تاکسی زیر پا دارد.بیچاره غم ندارد،ها! اما مسئله آبروست.آدم قصه من خسته است.پشت بامش کبوتر دارد.می نشیند با حسرت.به پریدن می نگرد.می خواهد که بگوید ای کاش منم... اما،پنجره باز است و همسایه می بیند.می شنود آدمکم فحش ناموسی.آخر ای دخترکم!چرا نمی خوابی؟قصه گفتن سهل است و اما،قصه بودن دشوار.قصه های زیادی بودم.قصه های زیادی دیدم.دخترم قول بده،قصه خوبی باشی.آدمک قصه من تنهاست.ترک کرده زنش او را.دادگاه هم رای به او داده.دخترک پیش زن است.آدمک هر شب،قصه می گوید بازم.دخترم خوابت برد؟

علی و مریم

  یکم وفا یاد بگیریم...     

شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :

سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم. دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش. یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر. منم باهات میام ………..

پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه. سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند

یه آهنگ قشنگ و فوق العاده

سلام

خانم دکتر میترا روحانی یکی از شاعران خوب ایران زمین هستند که آهنگی رو به صورت دکلمه با یاس کار کردند و یاس هم در این آهنگ با ایشان همراهی کرده است . هدف یاس از این حرکت حمایت از این شعر تاثیر گذار و شاعر این شعر بوده و باید بگم که این شعر تنها یکی از شعرهای زیبای خانم میترا روحانی است . این آهنگ رو که شیخ حیله گر نام دارد در ادامه مطلب میتوانید دانلود کنید . آهنگساز : سعید شمس


دانلود آهنگ

salam...

salam bar modirane ayande delam bara hamatun tang shode bara umadan be daneshgah va didane 2bare shoma daram saniye shomari mikonam

التماس دعا

سلام بچه ها :  

 

من امشب از همتون عاجزانه فقط یه چیز میخوام : 

 نه عطر و نه فیلم جومونگ 1/2/3/4 و... 

 از اون جایی که تو شب های عزیزی قرار داریم 

 ففط ازتون میخوام که در کنار دعاهای پاکتون که از اعماق 

 دلهای پاکتون بیرون میاد دوستاتونو فراموش نکنین  . 

همه میدونیم که از مادر قشنگ تر چیزی تو این دنیا   

وجود نداره واسه همین ازتون عاجزانه التماس میکنم که 

   واسه مادر دوست عزیزمون که واسه رهایی از مریضی  

سختش شدیدا نیازمند دعاهای پر مهرتونه حتی اگه شده  

 یک1 دقیقه همه مون دست دعا به سوی خالقمون برداریم 

 و عاجزانه شفای مادر دوستمون و هر چی مریض تو این دنیاست 

 طلب کنیم 

                                 فدای دلهای پر مهرتون 

                             روزه و نمازهاتون قبول و دعاهاتون مورد قیول حق

 

PersIa

این مطلبی که دارم میگم نه توهینه به دین اسلام

نه پیامبر نه هیچ کس دیگه!!!
فقط قضاوت کنید.....

ادامه مطلب ...

فرکانس جدید فارسی 1!!!!

هراس من مُردن در سرزمینی است که گرفتن فرکانس جدید فارسی 1 واجب تر از رسیدن به آزادی است

کمک به هموطن!

با ۱۰۰۰ تومن چیکار میشه کرد!؟

بچه ها خیلیاتون مثل من یه پول تو جیبی روزانه یا هفتگی یا ماهیانه دارید!

خیلیای دیگه هم کارت عضو شتاب دارن!

خیلی وقتا میشه که خیلی راحت ۱۰۰۰ تومن میدی و شارژ میخری و زنگ میزنی به عشقت. چه پسر چه دختر

نگید نه که باورم نمیشه!

۱ بار در ماه

به جای اون شارژ ۱۰۰۰ تومنی

۱۰۰۰تومن به کسایی کمک کن که نگاهشون به دست من و تو!!!

ارزش داره!

سرطان غیر از درد هزینه هم دارد!

واسه بچه شیخا!!


خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم.

خدا گفت: پس میخواهی با من گفتگو کنی؟


گفتم : اگر وقت داشته باشید


خدا لبخند زد :

وقت من ابدی است
چه سوالاتی در ذهن داری، که میخواهی از من بپرسی؟

پرسیدم : چه چیز بیش از همه شمارا در مورد انسان متعجب می کند؟


خدا پاسخ داد :

این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول میشوند، عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند.

این که سلامتشان را صرف به دست آوردن پول می کنند و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکنند


این که با نگرانی نسبت به آینده، زمان حال فراموششان می شود، آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال.


اینکه چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد و چنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند


خدا دستهای مرا در دست گرفت

و مدتی هر دو ساکت ماندیم
بعد پرسیدم . . . . . . .

به عنوان خالق انسانها، میخواهید آنها چه درسهایی از زندگی یاد بگیرند؟


خدا با لبخند پاسخ داد :


یاد بگیرند که نمیتوان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد، اما میتوان محبوب دیگران شد


یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند


یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد بلکه کسی است که نیاز کمتری دارد


یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه میتوان زخمی عمیق در دل کسانی که دوستشان داریم ایجاد کنیم، و سالها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد.


با بخشیدن ، بخشش یاد بگیرند


یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند


یاد بگیرند که میشود دو نفر به یم موضوع واحد نکاه کنند و آن را متفاوت ببینند


یاد بگیرند که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند ، بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند


و یاد بگیرند که :


من اینجا هستم


هـــمـــیـــشـــه

فرهنگ لغات دانشجویی:

 سلام بچه ها یه چندتا جمله دیدم به نظرم قشنگ بود،گفتم شاید واسه شما هم جالب باشه.لطفا نظر بدین.

اعتراض دانشجو : بایکوت
شماره دانشجویی : مدرک جرم
اعتراض برای کیفیت غذا : می خواهم زنده بمانم
روز پرداخت وام دانشجو : روز فرشته
دانشجوی اخراجی : مردی که به زانو در آمد
دانشجوی مشروطی : کسی که موش شد
آینده تحصیل کرده : دست فروش
کلاس های ساعت 12-2: خواب وبیدار
رئیس دانشگاه : مرد نامرئی
به دنبال سرویس : دونده
آشپزهای سلف سرویس : هفت سامورائی
ازدواج دانشجوئی : عروسی خوبان
دانشجویی که تغییر رشته داده : بازنده
سرویس دانشگاه : اتوبوسی بسوی مرگ
امید به بهبود اوضاع : توهم
غذای امروز : سلف self
گردهمایی استادان : دسیسه
پاس کردن یک درس: یکبار برای همیشه
ژتون فروشی : آژانس شیشه ای
علت نیافتن بعضی از دانشجویان : رابطه پنهان
التماس برای نمره : اشک کوسه
سوار شدن به اتوبوس : یورش
نماینده کلاس : بهترین فرد بد
ترم آخر : بوی خوش زندگی
سالهای پیش از دانشگاه : آن روزهای خوش 
دانشجویان ساکن خوابگاه : جنگجویان کوهستان 
شب امتحان : امشب اشکی مریز
روز دریافت کارنامه : روز واقعه
تعطیلات بین ترمی : روزهای خوب زندگی
دانشجوی فارغ التحصیل : دیوانه از قفس پرید
عمر دانشجو : بر باد رفته