دلم می خواهد زن باشم!
تقدیم به همه زنان و مردان ، چه روشن ضمیر و آگاه
چه دربند و اسیر افکار سیاه ....
تقدیم به همه ...
چه آنهائی که می دانند ، چه آنهائی که نمی دانند ...
آنهائی که اقرار می کنند و آنانی که انکار ... .
.
.
.
(برای خواندن مطلب به لینک زیر مراجعه کنید)
.
.
.
به به می بینم که اولین صندلی داغ با حضور مصطفی عضدی تموم شد.دیشب که دیدمش یه دودایی ازش بلند شده بود حلا نمیدونم کار همین صندلی داغه هست یا چیز دیگه.
اقا مصطفی که ناک اوت شد هرچند سوال و جوابا خیلی کوبنده نبودن(البته به لطف تایید نظر) ولی بازم خوب بود در هر حال ما منتظر نفر بعدی هستیم تا داغش کنیم.
پس تا اون موقع هرچی می تونین پست های نذاشتتونو تو این مدت بذارین.
به قول مدیر وبلاگ سبز باشید
دکتر شریعتی انسان ها را به چهار گروه زیر دسته بندی کرده است
دسته اول
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند
عمده آدمها. حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.
دسته دوم
آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم نیستند
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی فانی واگذاشتهاند. بیشخصیتاند و بیاعتبار. هرگز به چشم نمیآیند. مرده و زندهشان یکی است.
دسته سوم
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم هستند
آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را میگذارند. کسانی که همواره به خاطر ما میمانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.
دسته چهارم
آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هستند
شگفتانگیزترین آدمها. در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوهاند که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک میکنیم. باز میشناسیم. میفهمیم که آنان چه بودند. چه میگفتند و چه میخواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم قفل بر زبانمان میزنند. اختیار از ما سلب میشود. سکوت میکنیم و غرقه در حضور آنان مست میشویم و درست در زمانی که میروند یادمان میآید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.
طبق اخرین اخبار به علت بسته نبودن جاده مسیر دوچرخه سواری که از تهران تا جمکران بود تا حالا 27 تصادف دوچرخه سواران با ماشین گزارش شده است.
نیروی انتظامی اعلام کرد از روز اول شروع المپیک تا حالا حدود 45 هزار بدحجاب و بیحجاب را پس از اینکه به تذکرات توجه نکردند بازداشت کرد و بازداشتها هم چنان ادامه دارد.
در پی حضور بوش در مراسم افتتاحیه! ورزشکاران کمپ ایرانی برای اعلام انزجار خود کفن پوشان وارد ورزشگاه شده و در حین عبور شعار مرگ بر امریکا سر دادند. در همین راستا مردم ایران نیز تظاهراتی در گوشه کنار کشور برگزار کردند.
به علت نبودن توالتهای عمومی در سطح شهر تهران تا الان 2350 ترکیدگی مثانه و کلیه گزارش شده که پزشکان مشغول مداوای انان هستند.
در پی حضور تیم اسرائیل در ایران ، ایران المپیک را تحریم کرد و از شرکت در ان خودداری میکند.
در مسابقات شنای زنان از حضور مردان جلوگیری شد و برای اینکه در موقع پخش مسابقه شئونات رعایت شود در اب گرد زغال ریختند تا اب سیاه شده و زنان دیده نشوند! در پی این تصمیم قرار شد که برنده مسابقه به قید قرعه کشی انتخاب شود..
در مسابقات پرش با نیزه زنان به علت برگزاری مسابقات در یک مکان بسته و پایین بودن سقف انجا تاکنون 4 نفر از شرکت کنندگان به علت برخورد با سقف ، به سقف پاشیده شدند و امدادگران مشغول جدا کردن این نفرات با کاردک از سقف هستند.
به علت سهمیه بندی بنزین مسابقات اتوموبیل رانی و موتور سواری برگزار نشد.
در مسابقه دو میدانی در 100 متر به علت چاله چوله بودن سیر از 10 نفر شرکت کننده یک نفر توانست خود را به 5 متری خط پایان برساند!
مسابقات کشتی با گرمکن ورزشی برگزار میشود.
در مسابقات اسب سواری ، شرکت کنده ایران به علت نبود اسب مناسب با الاغ شرکت کرد که در پی این اقدام کمیته المپیک این شرکت کنند را به خاطر دوپینگ از مسابقات محروم کرد.
پس از برگزاری مسابقات قایقرانی در یکی از رودخانه های رشت بنام گوهر رود تا اکنون 150 نفر از شرکت کنندگان به بیماریهای ناشناخته و اسهال شدید مبتلا شدند. توضیح اینکه فاضلاب رشت در رودخانه گوهر رود میریزد و این رودخانه نیز به نوبه به دریا میریزد.
یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت . ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد. ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی اید. هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد. ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد . که استراحت کند. در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد .وقتی که دوباره به پشت بام رفت ، می خواست الاغ را ارام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود. برگشت . بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده، بالاخره آلاغ از سقف به زمین افتاد و مرد. بعد ملا نصر الدین گفت لعنت بر من که نمی دانستم که اگر خر به جایگاه رفیع و پست مهمی برسد هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را می کشد.
فقط تصور کن که در یک مجلس شبانه احیا نشسته اید و قرآن به سر گرفته اید دارید به اعمالتون فکر می کنید وبه پهنای صورت اشک می ریزید یهو برمی گردید و اینو می بینید!!! |