مــــــــــــــــــــــــــــــــــــدیر کوچولو

وبلاگ دانشجویان مدیریت بازرگانی دانشگاه مازندران

مــــــــــــــــــــــــــــــــــــدیر کوچولو

وبلاگ دانشجویان مدیریت بازرگانی دانشگاه مازندران

معنای تاج ها!

وقتی موسی (ع) به آسمان رفت تا بخشی از کتاب مقدس را بنویسد ، قادر متعال از او خواست بالای برخی حروف تورات ، تاجهایی نقش کند.موسی (ع) پرسید : خالق هستی این تاجها به خاطر چیست؟ خداوند پاسخ داد : زیرا صد نسل دیگر ، مردی به نام اکیوا ، معنای حقیقی این نقش ا را فاش خواهد کرد .موسی گفت : تفسیر این مرد را نشانم بده . خداوند موسی (ع) را به آینده برد و او را در کلاس درس اکیوای روحانی گذاشت. شاگردی پرسید : استاد ، این تاج ها برای چه بالای بعضی از حروف نقش شده اند ؟ اکیوا گفت : ((نمی دانم . فکر می کنم موسی هم نمی دانست . اما او از بزرگترین پیامبران بود و این کار را کرد که نشان دهد با وجود آن که نمی توانیم تمامی دستورات خداوند را بفهمیم ، باید آن چه را که می خواهد انجام بدهیم . )) و موسی از پروردگار عذر خواست .

انتخاب واحد نیمسال اول89

   

10- 8

12- 10

15- 13

17- 15

19- 17

شنبه

آمار1 

(عظیمی)

اقتصاد کلان  

(موتمنی)

کامپیوتر و کاربرد در مدیریت

یکشنبه

زبان تخصصی

1و2(اسماعیلی)

زبان خارجه 

(عزیزی)

ریاضیات2

روانشناسی کار

دوشنبه

آمار 1

(عظیمی)

اقتصادکلان(موتمنی)

مدیریت رفتار سازمانی

حسابداری صنعتی1(کاشانی پور)

کامپیوتر و کاربرد

 در مدیریت

سه شنبه

زبان خارجه 

(عزیزی)

ریاضیات2

روش تحقیق

روانشناسی کار

چهارشنبه

روش تحقیق

حسابداری صنعتی 1

(کاشانی پور)

 

مدیریت رفتار سازمانی

 

  

 

                                                                                                            

 لطفاً توضیحات زیر را مطالعه فرمایید:

                                                                                                                           

۱.دروس آمار۱ و ریاضی۲ برای کسانی که ترم قبل به هر دلیلی این دروس رو نداشتن یا   

 

             با سلام و عرض ادب خدمت دوستانه خوبم امیدوارم که طاعات و عباداتتون مورد قبول درگاهه حق واقع شده باشه و ما رو موقع نماز مورد لطف و رحمته خودتون قرار داده باشید.   

1.دروس آمار1 و ریاضی2 برای کسانی که به هر دلیل این دروس رو پاس  نکردن توی برنامه گذاشته شده و توجه کنید که تا این دروس پاس نشه نمیتونید روش تحقیق یا تحقیق در عملیات بگیرید!!!(حالا برید سرتونو بکوبید به دیوار!) 

2.پیش نیازه مدیریت رفتار مبانی سازمانه(البته نه هر مبانی سازمانی!باید مبانی سازمان رو زیره نظره دُکی گذرونده باشید!واویلااااااااااا!) 

3.از اونجایی که بزرگان میگن سحر خیز باش تا کامروا شوی بهتره که تبلی رو کنار بذارید!(اونایی هم که نمیتونن من بهشون توصیه میکنم خرمالو زیاد بخورن که بتونن!) 

4.انتخابه دروسه عمومی و تنظیم و تربیت بدنی به عهده خودتونه و هر کس میتونه با توجه به سلیقش عمل کنه! 

5.هیچ اجبار نیست که شما حتما این برنامه رو انتخاب کنید شاید اصلا دلتون نخواد ریخته همکلاسیاتونو ببینید!!! 

6.هر کسی آزاده هر جور دلش میخواد انتخاب واحد کنه!(این افعاله معکوس بید یعنی اگه این واحدها رو انتخاب نکنین همتونو میکشم!) 

7.چه حالی میده میخوام همینطوری تا شونصد بنویسم! 

600!!! (انتخاب واحد15و16شهریور)

 

منتظره انتقادت.پیشنهادات.فحش ها و دری وری های شما دوستانه عزیز هستیم.                                                    

                                                                                                                           سبز باشید 

َ

جسارت داشته باشید!!!

رام کنندگان حیوانات سیرک برای مطیع کردن فیلها از ترفند ساده ای استفاده می کنند.زمانی که حیوان هنوز بچه است، یکی از پاهای او را به تنه درختی می بندند. حیوان جوان هر چه تلاش می کند نمی تواند خود را از بند خلاص کند اندک اندک این عقیده که تنه درخت خیلی قوی تر از اوست در فکرش شکل می گیرد.وقتی حیوان بالغ و نیرومند شد ،کافی است شخصی نخی را به دور پای فیل ببندد و سر دیگرش را به شاخه ای گره بزند. فیل برای رها کردن خود تلاشی نخواهد کرد

پای ما نیز ، همچون فیلها،اغلب با رشته های ضعیف و شکننده ای بسته شده است ، اما از آنجا که از بچگی قدرت تنه درخت را باور کرده ایم، به خود جرات تلاش کردن نمی دهیم،

 غافل از اینکه برای به دست آوردن آزادی ، یک عمل جسورانه کافیست

راه بهشت

مردی با اسب و سگش در جاده‌ای راه می‌رفتند. هنگام عبور از کنار درخت عظیمی، صاعقه‌ای فرود آمد و آنها را کشت. اما مرد نفهمید که دیگر این دنیا را ترک کرده است و همچنان با دو جانورش پیش رفت. گاهی مدت‌ها طول می‌کشد تا مرده‌ها به شرایط جدید خودشان پی ببرند.
پیاده‌روی درازی بود، تپه بلندی بود، آفتاب تندی بود، عرق می‌ریختند و به شدت تشنه بودند. در یک پیچ جاده دروازه تمام مرمری عظیمی دیدند که به میدانی با سنگفرش طلا باز می‌شد و در وسط آن چشمه‌ای بود که آب زلالی از آن جاری بود. رهگذر رو به مرد دروازه‌بان کرد: «روز به خیر، اینجا کجاست که اینقدر قشنگ است؟»
دروازه‌بان: «روز به خیر، اینجا بهشت است.»
- «چه خوب که به بهشت رسیدیم، خیلی تشنه‌ایم.»
دروازه‌بان به چشمه اشاره کرد و گفت: «می‌توانید وارد شوید و هر چه قدر دلتان می‌خواهد بنوشید.»
- اسب و سگم هم تشنه‌اند.
نگهبان: واقعأ متأسفم. ورود حیوانات به بهشت ممنوع است.
مرد خیلی ناامید شد، چون خیلی تشنه بود، اما حاضر نبود تنهایی آب بنوشد. از نگهبان تشکر کرد و به راهش ادامه داد. پس از اینکه مدت درازی از تپه بالا رفتند، به مزرعه‌ای رسیدند. راه ورود به این مزرعه، دروازه‌ای قدیمی بود که به یک جاده خاکی با درختانی در دو طرفش باز می‌شد. مردی در زیر سایه درخت‌ها دراز کشیده بود و صورتش را با کلاهی پوشانده بود، احتمالأ خوابیده بود.
مسافر گفت: روز به خیر
مرد با سرش جواب داد.
- ما خیلی تشنه‌ایم.، من، اسبم و سگم.
مرد به جایی اشاره کرد و گفت: میان آن سنگ‌ها چشمه‌ای است. هرقدر که می‌خواهید بنوشید.
مرد، اسب و سگ، به کنار چشمه رفتند و تشنگی‌شان را فرو نشاندند.
مسافر از مرد تشکر کرد. مرد گفت: هر وقت که دوست داشتید، می‌توانید برگردید.
مسافر پرسید: فقط می‌خواهم بدانم نام اینجا چیست؟
- بهشت
- بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمری هم گفت آنجا بهشت است!
- آنجا بهشت نیست، دوزخ است.
مسافر حیران ماند: باید جلوی دیگران را بگیرید تا از نام شما استفاده نکنند! این اطلاعات غلط باعث سردرگمی زیادی می‌شود!
- کاملأ برعکس؛ در حقیقت لطف بزرگی به ما می‌کنند. چون تمام آنهایی که حاضرند بهترین دوستانشان را ترک کنند، همانجا می‌مانند...

بخشی از کتاب «شیطان و دوشزه پریم»، پائولو کوئیلو

اندر احوال شیخ و یارانش!




آورده اند که : هدفمندی یارانه ها تاثیر چندانی بر قیمت مسکن ندارد. شیخ را گفتند این تاثیر “نه چندان زیاد” چقدر است؟ شیخ فرمود پنجاه شصت میلیون ! و مریدان گریستند و یقه را پاره کردند. 
 

= = = = = = = = = = = = = = = = = = = = 

روزی شیخ در اینترنت به صفحات فیلتر شده می نگریست و می فرمود : در اینجا چیزی می بینم که شما نمی بینید. 

گفتند چه چیز می بینی یا شیخ؟ 

فرمود : آزادی مطلق ! 

و مریدان گریستند. 

= = = = = = = = = = = = = = = = = = = = 

شیخ را گفتند نیاز به مسکن کم شده. 

شیخ بگفت : و نیاز به قبر زیاد ! 

و مریدان گریستندی. 

= = = = = = = = = = = = = = = = = = = = 

روزی شیخ را گفتند چرا هواشناسی دمای هوا را کم اعلام همی کردندی ؟ 

گفت : از برای اینکه مردمان خنک تر گردند. 

و مریدان نعره زدند و از هوش رفتند. 

= = = = = = = = = = = = = = = = = = = = 

گفتند قیمت زرد آلو آذربایجان ۵۵۰۰ است. 

گفت خب نخرید. 

مریدان سر به دیوار کوفتندی. 

= = = = = = = = = = = = = = = = = = = = 

روزی پرسیدند فزودن قیمت گاز از برای چیست ؟ 

فرمود از برای رونق نساجی و هاکوپیان. 

و مریدان همی گریستند. 

= = = = = = = = = = = = = = = = = = = = 

روزی شیخ از بازار گذر کردی ، گوسفند مذبوحی را دید در قصابی آویزان و مردمان هیچ یک توان و یارای خرید نداشت. شیخ فرمود : عمر این گوسفند بعد از مرگ درازتر است از عمرش قبل مرگ. 

و مریدان مدهوش گشتند و نعره ها زدند. 

= = = = = = = = = = = = = = = = = = = = 

شیخ روزی با مریدان از بازار میوه فروشان گذر کرد و گیلاسی دید که کرمی در آن لولیده و به ولع تمام گیلاس همی خورد. 

شیخ گریست و فرمود : خوشا به آن کرم و توانگریش . عمری زیستم و نتوانستم چارکی گیلاس بخرم. 

دست ما کوتاه و خرما بر نخیل 

آسمان و زمین بر ما شده بخیل 

و مریدان رم کردند و سر به بیابان گذاشتند. 

= = = = = = = = = = = = = = = = = = = = 

روزی از شیخ پرسیدند اگر زنان همه چادری و تمام حجاب شوند دیگر چه چیز مردان را فاسد کند ؟ 

گفت : دماغ زنان ! 

و مریدان فغان کردند و نعره ها زدند. 

= = = = = = = = = = = = = = = = = = = = 

در ظهر تابستانی شیخ فرمود : هوا بس ناجوانمردانه گرم است. 

و مریدان گریستند. 

شیخ گفت : زقنبوت ! هرچه که من می گویم که نباید بگریستید ! 

و مریدان غش غش خندیدند !

من کی هستم؟(WHO AM I?)

                 توجه                                 توجه 

 

سلام بر همه 

                  فکر کنم دیگه وقتشه بچه ها!فکر کنم همتون با من موافقید!فکر کنم همتون تو فکرتون همین باشه و فقط منتظره یه جرقه اید تا به خیلی ها خودتونو اثبات کنید!فکر کنم دیگه وقتشه به اونایی که بیرونن نشون بدیم که دیگه نمیتونن به ما خرده بگیرن!ما کسایی هستیم که به این وبلاگ جون دادیم و سرپا نگهش داشتیم وقتی اونا تماشا میکردن و حالا هم بهشون نشون میدیم که اجازه نمیدیم ما رو با حرفاشون دلسرد کنن چون ما تسلیم نمیشیم!بچه ها دیگه وقتشه که اسم مستعارمونو کنار بذاریم و با اسم های واقعیمون بیایم تا به خیلی ها بفهمونیم که بهشون اجازه نمیدیم که هر چی دوست دارن بگن!واسه همینم از خودم شروع میکنم.من مصطفی عضدی ام!و از این به بعد با همین اسم براتون پست میذارم. 

                                                                                 در پناه پروردگار

حاضر جوابی

می گویند:  "مریلین مونرو " یک وقتی نامه ای به " البرت اینشتین " نوشت که فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم  بچه هایمان به زیبایی من و هوش و نبوغ  تو...  چه محشری می شوند! آقای "اینشتین"در جواب نوشت:ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانوم. واقعا هم که چه غوغایی می شود!  ولی این یک روی سکه است، فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا می شود !

 

روزی در یک میهمانی مرد خیلی چاقی سراغ برنارد شاو که بسیار لاغر بود رفت وگفت:آقای شاو ! وقتی من شما را می بینم فکر می کنم در اروپا قحطی افتاده است برنارد شاو هم سریع جواب میدهد : بله ! من هم هر وقت شما را می بینم فکر می کنم عامل این قحطی شما هستید!

 

روزی نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید:«شما برای چی می نویسید استاد؟» برنارد شاو جواب داد:«برای یک لقمه نان»نویسنده جوان برآشفت که:«متاسفم! برخلاف شما من برای فرهنگ مینویسم!»وبرنارد شاو گفت:«عیبی نداره پسرم هر کدام از ما برای چیزی مینویسیم که نداریم!»

 

 

یه روز چرچیل در مجلس عوام سخنرانی داشت.یه تاکسی می گیره،وقتی به محل می رسن،به راننده میگه اینجا منتظر باش تا من برگردم.راننده میگه نمیشه ،چون میخوام برم خونه و سخنرانی چرچیل را گوش کنم.چرچیل از این حرف خوشش میاد وبه راننده ۱۰ دلارمیده .راننده میگه: گور بابای چرچیل ،هر وقت خواستی برگرد!

 

 

نانسى آستور - (اولین زنى که در تاریخ انگلستان به مجلس عوام بریتانیاى کبیر راه یافته و این موفقیت را در پى سختکوشى و جسارتهایش بدست آورده بود) - روزى از فرط عصبانیت به وینستون چرچیل (نخست وزیر پرآوازه وقت انگلستان ) رو کرد و گفت: من اگر همسر شما بودم توى قهوه‌تان زهر مى‌ریختم.
چرچیل (با خونسردى تمام و نگاهى تحقیر آمیز): من هم اگـر شوهر شما بودم مى‌خوردمش

 

 

میگن یه روز چرچیل داشته از یه کوچه باریکی که فقط امکان عبور یه نفر رو داشته… رد می شده… که از روبرو یکی از رقبای سیاسی زخم خورده اش می رسه… بعد از اینکه کمی تو چشم هم نگاه می کنن… رقیبه می گه من هیچوقت خودم رو کج نمی کنم تا یه آدم احمق از کنار من عبور کنه… چرچیل در حالیکه خودش رو کج می کرده… می گه ولی من این کار رو می کنم

 

 

مجلس عیش‌ حکومتى، وقتى چرچیل حسابى مست کرده بود؛ یکى ار حضار، که خبرنگار هم بود، از روى حس کنجکاوى حرفه ایش (فضولى براى سوژه تراشى) پیش او رفت که حالا دیگه حسابى پاتیل پاتیل شده بود، و در حالى که چرچیل سرش رو پایین انداخته بود و در عالم مستى چیزهاى نامفهومى زیر لب زمزمه مى‌کرد و مى‌خندید؛ گفت: آقاى چرچیل! (چرچیل سرش را بلند نکرد). بلندتر تکرار کرد: آقـاى چرچیل (خبرى از توجه چرچیل نبود)در شرایطى که صداش توجه دور و برى‌ها رو جلب کرده بود، براى اینکه بیشتر ضایع نشه بلافاصله سرش رو بالا گرفت و ادامه داد..) شما مست هستید، شما خیلى مست هستید، شما بى اندازه مست هستید، شما به طور وحشتناکى مست هستید..!چرچیل سرش رو بلند کرد در حالیکه چشمهاش سرخ رنگ شده بودن و کشـــدار حرف مى‌زد) به چشمهاى خبرنگار خیره شد و گفت:
خانم ….شما زشت هستید، شما خیلى زشت هستید، شما بى اندازه زشت هستید، شما به طور وحشتناکى زشت هستید..! مستى من تا فردا صبح مى‌پره، مى‌خوام ببینم تو چه غلطى مى‌کنى

اطلاعیه عمومی

سلام 

         ladies and gentleman 

                                        هویجوری پای تولزیون نشسته بودم که یهو یه فکری به کلم زد گفتم بیام با شما در میون بذارم ببینم چی میگین!با خودم فکر کردم نه اینکه ما خیلی با هم خوبیم(!) و 2ماهم هست که همدیگه رو ندیدیم شاید دلمون واسه هم تنگ شده باشه!!!واسه همین فکر کردم که هممون یه شبه جمعه(مثلا پنج شنبه ساعت10)با هم یهویی yahoo messengerهامونو فعال کنیم و تو یه room مخصوص خودمون بیایم با هم یه گپه دوستانه بزنیم تا یکم دلمون باز بشه و از درده دوریه همدیگه خدای نکرده یه وقت سقط نشیم!!!منو میتونید با آی دی  prince_of_blood2002  پیدا کنید و addام کنید تا براتون دعوتنامه roomرو بفرستم!!!همه بچه ها هم میتونن بیان چون مثله وبلاگ دنگ و فنگ نداره. 

 

                                                                          نظرتون چیه؟؟؟؟؟؟؟؟    

                                            

gravatar چیست؟

درود بر فرزندان کورش 

                             gravatar تصویره کوچکیه که شما برای ایمیلتون انتخاب میکنید و هر کجا از ایمیلتون استفاده کنید اون عکس به نمایش در میاد از جمله در بخش نظرات وبلاگ خودمون و بقیه وبلاگ های بلاگ اسکای!اگه دقت کنید الان گراواتارهای من و کبریت و مصطفی فعال هستند شما هم میتونید با مراجعه به این آدرس    http://www.blogsky.com/gravatar.htm  با مراحل کامل ثبت نام و راه اندازی گراواتارتون آشنا بشید. 

                                                                     سبز باشید

پیش نویس انتخاب واحد۸۹۱

   

10- 8

12- 10

15- 13

17- 15

19- 17

شنبه

آمار1

اقتصاد کلان

تجزیه و تحلیل و طراحی سیستم

کامپیوتر و کاربرد در مدیریت

یکشنبه

زبان تخصصی

1و2

زبان خارجه

اندیشه1

ریاضیات2

کامپیوتر و کاربرد در مدیریت

روانشناسی کار

تجزیه و تحلیل و طراحی سیستم

دوشنبه

آمار1

   اقتصاد کلان

مدیریت رفتار سازمانی

حسابداری صنعتی

تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی

مدیریت رفتار سازمانی

کامپیوتر و کاربرد

 در مدیریت

سه شنبه

تحقیق            در عملیات1

زبان خارجه

حسابرسی

ریاضیات2

کامپیوتر و کاربرد در مدیریت

روش تحقیق

روانشناسی کار

چهارشنبه

تحقیق درعملیات1

روش تحقیق

حسابرسی

حسابداری صنعتی1

   تربیت بدنی1

مدیریت رفتار سازمانی

مدیریت رفتار سازمانی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

   لطفاً توضیحات زیر را مطالعه فرمایید:

 

1.جدول بالا یه پیش نویسه و 40 واحده که روی وبلاگ قرار داده میشه تا بچه ها نسبت به انتخاب دروس و ساعات اون تصمیم بگیرن.

   

2 .آمار1 و ریاضیات2 برای بچه هاییه که ترم قبل آمار و نگرفتن یا پاس نکردن در ضمن آمار و اصول2 این ترم ارائه نشده.

 

3.درس مدیریت رفتار سازمانی حتما باید این ترم برداشته بشه و پیش نیازش مبانی سازمان و مدیریته!!!

 

 4 .درس فرهنگ وتمدن اسلامی اجباریه و باید پاس بشه(به گفته امیر رضایی!)

 

 5.ریاضیات2 با گرجیان نیست(میدونم الان از خوشحالی تو پوست خودتون نمی گنجید!)

 

 6.زبان عمومی پیش نیاز زبان تخصصی 1و2 است پس اگه عمومیو پاس نکردین تخصصی نگیرین!!!

 

 7.دروس کامپیوتر و مدیریت رفتار با دو گروه و ساعته متفاوت در جدول اومده که با آرا بچه ها یکیش حذف میشه.

 

 8.درس تربیت بدنی1 مخصوص آقایونه و محل برگزاری کلاسش در خوابگاهه نواب می باشد مقدم عزیزانه غیره خوابگاهی را گرامی میداریم!!!

 

 9.هر یک از دروس به مدت یک روز به رای گذاشته میشه(توضیحاته مفصلتر بعدا داده میشه)

                                                                                          

     

اگه احیانا خدای نکرده زبونم لال این مطلبو میخونین زحمت بکشین یه بدوبیراهی،فحشی،....نظری هم بدین!

                                                                                                               

 

                                                                                                                           سبز باشید