مــــــــــــــــــــــــــــــــــــدیر کوچولو

وبلاگ دانشجویان مدیریت بازرگانی دانشگاه مازندران

مــــــــــــــــــــــــــــــــــــدیر کوچولو

وبلاگ دانشجویان مدیریت بازرگانی دانشگاه مازندران

معرفی

سلام بچه ها!!
یادتونه تو چند ژست قبلم یه آهنگ گذاشتم از یه گروهی به اسم لینکین پارک!!
خوب حالا میخوام این گروه رو به شما معرفی کنم!!

کلی طول کشید تا همشو ترجمه کنم!!
از ویکی پدیا!

البته از بعضی سایت ها هم کمک گرفتم!

ادامه مطلب ...

طنز مقایسه زنان!!!

مقایسه زنان در قدیم و حالا.......

در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

هیچ دیده ای!؟!؟!؟

چیست فرق آدمی با جانور
تا که مینازد به خود از آن. بشر

آدمی را گرنبود این امتیاز
بود بیش از هرجانور غرق نیاز

هست این نیروی ممتاز بشر
عقل دور اندیش و آینده نگر

در شگفتم. در شگفتم من چرا این برتری
گشته در او مایه وحشی گری

در طبیعت بی گمان هر جانور
هست درهنگام سیری بی خطر

من نمیدانم. نمیدانم چرا نوع بشر
وقت سیری میشود خون خوار تر

درمیان جنگل دور و دراز
هیچ حیوان دیده ای همجنس باز؟!

هیچ شیری دیده ای در بیشه زار
جمع شیران را کشد بالای دار!؟

هیچ گرگی بوده کز بحر مقام
کرده باشد گرگها را قتل عام!؟

هیچ ماری دیده ای با زهر خود
کشته ها برپا کند در شهر خود!؟

هیچ میمون ساخته بمب اتم
تا که هستی را کند از صحنه گم!؟

هیچ گاوی دیده ای از اعتیاد
داده گاو و گاوداری را به باد!؟

دیده ای!؟!؟؟!!؟

پس چرا!؟!
پس چرا انسان با عقل و خرد
آبروی دام و دد را میبرد!؟

پس بود دیوانه بی آزار تر
زانکه محروم است از عقل بشر

مولوی. مولوی استاد حکمت در جهان
کرده بس این نکته را شیرین بیان:

آزمودم عقل دور اندیش را
بعد ازین دیوانه سازم خویش را!!

زین سبب آنکس که مینوشد شراب
تا شود لایعقل و مست وخراب

چون شود از عقل و حیلت بی خبر
پس شرف دارد به شیخ حیله گر!!

خر ما از کره گی دم نداشت

 

 

مـاجــرای : خـــــر ما از کره گی دم نداشت! ...

مردی خری دید به گل در نشسته و صاحب خر از بیرون کشیدن آن درمانده.
مساعدت را ( برای کمک کردن ) دست در دُم خر زده قُوَت کرد ( زور زد ).
دُم از جای کنده آمد. فغان از صاحب خر برخاست که ” تاوان بده !”
مرد به قصد فرار به کوچه یی دوید، بن بست یافت.
خود را به خانه ایی درافکند.
زنی آن جا کنار حوض خانه چیزی می شست و بار حمل داشت ( حامله بود ).
از آن هیاهو و آواز در بترسید، بار بگذاشت ( سِقط کرد ).
خانه خدا ( صاحبِ خانه ) نیز با صاحب خر هم آواز شد.

مردِ گریزان بر بام خانه دوید. راهی نیافت، از بام به کوچه ایی فروجست که در آن طبیبی خانه داشت.
جوانی پدر بیمارش را به انتظار نوبت در سایه دیوار خوابانده بود؛ مرد بر آن پیر بیمار فرود آمد، چنان که بیمار در حای بمُرد.
پدر مُرده نیز به خانه خدای و صاحب خر پیوست !

مَرد، هم چنان گریزان، در سر پیچ کوچه با یهودی رهگذر سینه به سینه شد و بر زمینش افکند.
پاره چوبی در چشم یهودی رفت و کورش کرد.
او نیز نالان و خونریزان به جمع متعاقبان پیوست !

مردگریزان، به ستوه از این همه، خود را به خانه قاضی افکند که ” دخیلم! “.
قاضی در آن ساعت با زن شاکیه خلوت کرده بود.
چون رازش فاش دید، چاره رسوایی را در جانبداری از او یافت و چون از حال و حکایت او آگاه شد، مدعیان را به درون خواند .

نخست از یهودی پرسید .
گفت : این مسلمان یک چشم مرا نابینا کرده است. قصاص طلب می کنم .
قاضی گفت : دَیتِ مسلمان بر یهودی نیمه بیش نیست.
باید آن چشم دیگرت را نیز نابینا کند تا بتوان از او یک چشم برکند !
و چون یهودی سود خود را در انصراف از شکایت دید، به پنجاه دینار جریمه محکومش کرد !

جوانِ پدر مرده را پیش خواند .
گفت : این مرد از بام بلند بر پدر بیمار من افتاد، هلاکش کرده است.
به طلب قصاص او آمده ام.
قاضی گفت : پدرت بیمار بوده است، و ارزش حیات بیمار نیمی از ارزش شخص سالم است.
حکم عادلانه این است که پدر او را زیر همان دیوار بنشانیم و تو بر او فرود آیی، چنان که یک نیمه جانش را بستانی !
و جوانک را نیز که صلاح در گذشت دیده بود، به تأدیه سی دینار جریمه شکایت بی مورد محکوم کرد !

چون نوبت به شوی آن زن رسید که از وحشت بار افکنده بود، گفت : قصاص شرعاً هنگامی جایز است که راهِ جبران مافات بسته باشد.
حالی می توان آن زن را به حلال در فراش ( عقد ازدواج ) این مرد کرد تا کودکِ از دست رفته را جبران کند. طلاق را آماده باش !
مردک فغان برآورد و با قاضی جدال می کرد، که ناگاه صاحب خر برخاست و به جانب در دوید .

قاضی آواز داد : هی ! بایست که اکنون نوبت توست !
صاحب خر هم چنان که می دوید فریاد کرد :مرا شکایتی نیست.
محکم کاری را، به آوردن مردانی می روم که شهادت دهند خر مرا از کره گی دُم نبوده است

تصویر اولین میهمانداران هواپیما در ایران

 

این عکس 32 سال قبل از اولین گروه میهمانداران هواپیمای بویینگ 747 ایران ایر در فرودگاه مهرآباد تهران گرفته شده:

 

جذابیت انسانی

 

 

 دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت . دندان هایی نامتناسب با گونه هایش ، موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره . روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد ، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند.نقطه مقابل او دختر زیبارو و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت . او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید :میدونی زشت ترین دختر این کلاسی ؟یک دفعه کلاس از خنده   بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند . اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای در میان همه و از جمله من پیدا کند :اما بر عکس من ، تو بسیار زیبا و جذاب هستی . او باهمین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته هم همی خواستند با او هم گروه باشند .او برای هرکسی نام مناسبی انتخاب کرده بود . به یکی می گفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و . به یکی از دبیران ، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و  به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود . آری ویژگی برجسته او در تعریف و تمجید هایش از دیگران بود که واقعاً به حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت فرد  

 اشاره می کرد . مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا ! و حق هم داشت . آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی  

 هفته اول چگونه این را فهمیده بود .سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم .  

پنج سال  پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم ، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر آمیزش می دانستم و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت :برای دیدن جذابیت یک چیز ، باید قبل از آن جذاب بود  ! ‘در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم .  

 دخترم بسیار زیبا ست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند .روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راززیبایی دخترمان در چیست ؟همسرم جواب داد :من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم . ‘و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید .

 

 

جور دیگر باید دید.....چشمها را باید شست!!

انتخاب واحد نیمسال اول89

   

10- 8

12- 10

15- 13

17- 15

19- 17

شنبه

آمار1 

(عظیمی)

اقتصاد کلان  

(موتمنی)

کامپیوتر و کاربرد در مدیریت

یکشنبه

زبان تخصصی

1و2(اسماعیلی)

زبان خارجه 

(عزیزی)

ریاضیات2

روانشناسی کار

دوشنبه

آمار 1

(عظیمی)

اقتصادکلان(موتمنی)

مدیریت رفتار سازمانی

حسابداری صنعتی1(کاشانی پور)

کامپیوتر و کاربرد

 در مدیریت

سه شنبه

زبان خارجه 

(عزیزی)

ریاضیات2

روش تحقیق

روانشناسی کار

چهارشنبه

روش تحقیق

حسابداری صنعتی 1

(کاشانی پور)

 

مدیریت رفتار سازمانی

 

  

 

                                                                                                            

 لطفاً توضیحات زیر را مطالعه فرمایید:

                                                                                                                           

۱.دروس آمار۱ و ریاضی۲ برای کسانی که ترم قبل به هر دلیلی این دروس رو نداشتن یا   

 

             با سلام و عرض ادب خدمت دوستانه خوبم امیدوارم که طاعات و عباداتتون مورد قبول درگاهه حق واقع شده باشه و ما رو موقع نماز مورد لطف و رحمته خودتون قرار داده باشید.   

1.دروس آمار1 و ریاضی2 برای کسانی که به هر دلیل این دروس رو پاس  نکردن توی برنامه گذاشته شده و توجه کنید که تا این دروس پاس نشه نمیتونید روش تحقیق یا تحقیق در عملیات بگیرید!!!(حالا برید سرتونو بکوبید به دیوار!) 

2.پیش نیازه مدیریت رفتار مبانی سازمانه(البته نه هر مبانی سازمانی!باید مبانی سازمان رو زیره نظره دُکی گذرونده باشید!واویلااااااااااا!) 

3.از اونجایی که بزرگان میگن سحر خیز باش تا کامروا شوی بهتره که تبلی رو کنار بذارید!(اونایی هم که نمیتونن من بهشون توصیه میکنم خرمالو زیاد بخورن که بتونن!) 

4.انتخابه دروسه عمومی و تنظیم و تربیت بدنی به عهده خودتونه و هر کس میتونه با توجه به سلیقش عمل کنه! 

5.هیچ اجبار نیست که شما حتما این برنامه رو انتخاب کنید شاید اصلا دلتون نخواد ریخته همکلاسیاتونو ببینید!!! 

6.هر کسی آزاده هر جور دلش میخواد انتخاب واحد کنه!(این افعاله معکوس بید یعنی اگه این واحدها رو انتخاب نکنین همتونو میکشم!) 

7.چه حالی میده میخوام همینطوری تا شونصد بنویسم! 

600!!! (انتخاب واحد15و16شهریور)

 

منتظره انتقادت.پیشنهادات.فحش ها و دری وری های شما دوستانه عزیز هستیم.                                                    

                                                                                                                           سبز باشید 

َ

سلام دوستای خوبم . عبادت و عزاداریتون قبول حق باشه.خیلی خوشحالم که می بینم اینقدر دوستانه کنارهم تبادل نظر و همدردی دارید.برای ما هم کنار تمامی دعاهای خیرتون دعا بفرمایید که به شدت محتاج دعاییم. 

عشق یعنی اشک توبه در قنوت ، خواندنش با نام غفار الذنوب  

عشق یعنی چشم ها هم در رکوع ، شرمگین از نام ستار العیوب 

عشق یعنی سر سجود و دل سجود ،ذکر یا رب، یارب از عمق وجود  

مثل همیشه با یاد مهربونیاتون براتون به حکم وظیفه دعا میکنم .

پسر زشت!

موسی مندلسون، پدر بزرگ آهنگساز شهیر آلمانی، انسانی زشت و عجیب الخلقه بود. قدّی بسیار کوتاه و قوزی بد شکل بر پشت داشت. موسی روزی در هامبورگ با تاجری آشنا شد که دختری بسیار دوست داشتنی به نام فرومتژه داشت. موسی در کمال ناامیدی، عاشق آن دختر شد، ولی فرمتژه از ظاهر و هیکل از شکل افتاده او منزجر بود. زمانی که قرار شد موسی به شهر خود بازگردد، آخرینشجاعتش را به کار گرفت تا به اتاق دختر برود و از آخرین فرصت برای گفتگو با او استفاده کند. دختر حقیقتاً از زیبایی به فرشته ها شباهت داشت، ولی ابداً به او نگاه نکرد و قلب موسی از اندوه به درد آمد. موسی پس از آن که تلاش فراوان کرد تا صحبت کند، با شرمساری پرسید
آیا می دانید که عقد ازدواج انسانها در آسمان بسته می شود؟ دختر در حالی که هنوز به کف اتاق نگاه می کرد گفت:  بله، شما چه عقیده ای دارید؟ من معتقدم که خداوند در لحظه تولد هر پسری مقرر می کند که او با کدام دختر ازدواج کند. هنگامی که من به دنیا آمدم، عروس آینده ام را به من نشان دادند، ولی خداوند به من گفت
- «
همسر تو گوژپشت خواهد بود.» 
درست همان جا و همان موقع من از ته دل فریاد برآوردم و گفتم
«
اوه خداوندا! گوژپشت بودن برای یک زن فاجعه است. لطفاً آن قوز را به من بده و هر چی زیبایی است به او عطا کن
 
فرومتژه سرش را بلند کرد و خیره به او نگریست و از تصور چنین واقعه ای بر خود لرزید
او سالهای سال همسر فداکار موسی مندلسون بود

                              

                                     گـِـــــریــــــه ! ...



دوستان با عرض معذرت چند روزی نیستمدر خدمتتون.یعنی هستم ولی نیستم!!!

تو این شبا دعا واسه همه اونایی که چشم امیدشون به لطف خدا و دعای ماست یادتون نره.

فعلا خدانگهدار همگی

....


مدیریت پروژه اووونم از نوع ایرانی!!!


با این وضعیت دیگه جای نگرانی نیست.کار به هممون میرسه.خدارو شکر رشتمون از اون زشته هاست که تو ایران کلی جای کار داره