ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
چقد پابند به قرارتون بودید؟!!
اصلا چقد قرارهاتون پابند دلتون بود؟؟!!
یا چرا قرار گذاشتید؟!!
جواب همه اینا رو بخودتون بدید کافیه.
راستش یاد یه قراری که با دوستم پی مشکلی که برای دوست دیگه مون افتاده بود افتادم...(پنج صلوات به نیت پنج تن برای سعادتمندی و عاقبت بخیری اون دوستمون و همه، راس ساعت00:00)
قرار قشنگیه که دوست دارم همگانی بشه...
پس اگر راغب هستید سر یک ساعت و قرار (00:00 دلدادگی )شما هم پنج صلوات رو برای سعادتمندی خودتون و همه بفرستید .
شاید با این صلوات ها واسطه ی خیری برای همدیگه شدیم.
قول اون زمان مشخص 00:00 رو نمیدم...ولی قول صلوات به تعداد رو چرا...
هرجور راحتید!
شنیدهام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت
حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر
کنایتیست که از روزگار هجران گفت
نشان یار سفرکرده از که پرسم باز
که هر چه گفت برید صبا پریشان گفت
فغان که آن مه نامهربان مهرگسل
به ترک صحبت یاران خود چه آسان گفت
من و مقام رضا بعد از این و شکر رقیب
که دل به درد تو خو کرد و ترک درمان گفت
غم کهن به می سالخورده دفع کنید
که تخم خوشدلی این است پیر دهقان گفت
گره به باد مزن گر چه بر مراد رود
که این سخن به مثل باد با سلیمان گفت
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه مرو
تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت
مزن ز چون و چرا دم که بنده مقبل
قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت
که گفت حافظ از اندیشه تو آمد باز
من این نگفتهام آن کس که گفت بهتان گفت...
سلام منصوره گلی........دمت گرم دخملی.مرسی که لااقل تو به این وب میرسی
سلام خانومی... خواهش میکنم...
ممنون که گاهی به نگاهی دل این وبلاگ و مارو شاد میکنی.