مــــــــــــــــــــــــــــــــــــدیر کوچولو

وبلاگ دانشجویان مدیریت بازرگانی دانشگاه مازندران

مــــــــــــــــــــــــــــــــــــدیر کوچولو

وبلاگ دانشجویان مدیریت بازرگانی دانشگاه مازندران

"پیشاپیش میلاد حضرت معصومه علیها السلام و روز دختر مبارک"


روز دختر رو تنها نباید به دخترها تبریک گفت ، روز دختر رو باید به مادر... به پدر... به برادر یا خواهر هم تبریک گفت.

آخه دختر یعنی برکت...

دختر یعنی بهشت برای مادر...

دختر یعنی پرستار قلب و جان پدر...

دختر یعنی غمخوار برای برادر یا خواهر!


"روز دختر مبارک"


نظرات 5 + ارسال نظر
اسمان ابی است پنج‌شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 01:20

دختر یعنی

غمخوار مادر ...


ناموس و همراز برادر...


مونس و دلدار خواهر ...


دلتنگ نگاه و نوازش پدر...


اشک های ناگهان شام و سحر...


دختر یعنی هدیه ی خدا به مادر و پدر ...

........................................................

دلتون خالی از غم های امروز و دیروز... ذهنتون خالی از دغدغه و تردید... و دست هاتون خالی از نیاز نامرد...
روز دختر رو به شما تبریک میگم ... دختر خوبی که هستید... خیلی بهتر شدن رو هم براتون آرزو می کنم...

دور ولی نزدیک سه‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 22:42

سلام به همه
خواهشا هر کی خودش یا خبر داره کسی قبول شد خبر بده
خانم فتاحی شما ارشد قبول شدید؟

سلام آقا/خانم دور ولی نزدیک...
میشه نقاب از چهره بردارید تا بدونیم کی هنوز به یاد و دل نگرون بقیه هست؟؟؟
تا جایی که من با خبرم...
آقای هادی الیاسی ارومیه و خانم بنفشه متاجی بابلسر قبول شدن.
بنده ام شرمنده... قبول نشدم!
شما خودتون چطور؟؟؟ قبول شدین یا نه؟!! یا احیانا جز قبولی های سال قبلید؟؟؟

دور ولی نزدیک سه‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 17:11

http://www.aparat.com/v/lY4J2

اسمان ابی است جمعه 21 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 17:41

http://images.khabaronline.ir/Images/news/AtachFile/5-7-1391/FILE634842746004908138.mp3
زیارت قبول...

ممنون.
نوستالوژی عجیب و قشنگی بود. منو یاد شب میلاد... روبروی پنجره فولاد انداخت! که این سرود پخش میشد.
خیلی عالی بود با کلی اتفاقات بصورت معجزه ....
تنها میتونم بگم انشالله قسمت همه آرزومندان بشه!

اسمان ابی است سه‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 01:06

صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازم

وانگه همه بت ها را در پیش تو بگدازم

صد نقش برانگیزم با روح درآمیزم

چون نقش تو را بینم در آتشش اندازم

تو ساقی خماری یا دشمن هشیاری

یا آنکه کنی ویران هر خانه که می سازم

جان ریخته شد بر تو آمیخته شد با تو

چون بوی تو دارد جان جان را هله بنوازم

هر خون که ز من روید با خاک تو می گوید

با مهر تو همرنگم با عشق تو هنبازم

در خانه آب و گل بی توست خراب این دل

یا خانه درآ جانا یا خانه بپردازم... * برادر مولانا *

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد