ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
امشب دلمو زدم به دریا... اما این بار به دریای حسین (ع)...
با خودم گفتم: مگه میشه کسی این شبها دلش بین الحرمین باشه و ارباب نگاهش نکنه؟! آقامون مهربون تر از این حرفاست که بخواد دست رد به مهموناش بزنه!
واینطور شروع کردم به درد و دل کردن...
سلام آقای خوبیها... سلام مرهم دلتنگی ها... سلام ای نورچشم فاطمه و سلام ای کوه امید زینب!
آقا جان...
امشب سر بر سجاده ای گذاشتم که خاک تو آبروی آن و زبانم را به زیارتی متبرک ساختم که نام تو آذین بخش آن است....
امشب تویی تنها ستاره ی آسمان دلم... پس بر من بتاب که در تیرگی خاک، بی درخشش یاد تو، پامال عبور لحظه هایم.
امشب دل تنگ و پریشان احوالم را از همه ی همهمه های زمینی که به پوچی و نیستی مختوم میگردند دریاب و سیرابم ساز از تمام نیایش ها و ستایش های آسمانی و خدایی.
امشب نفس هایم را با عطر نام خویش معطر بنما و واسطه ی بازگشتم بسوی حق گرد و زمینه ساز عروج تمامی دعاهای خیرم باش.
مولاجان همواره کمک حال ثانیه ثانیه زندگی ام باش.
السلام علیک یا ابا عبدالله (ع)
هر آن که جانب اهل وفا نگه دارد: خداش در همه حال از بلا نگه دارد
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست:که آشنا سخن آشنا نگه دارد
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای :فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد
گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان:نگاه دار سر رشته تا نگه دارد
صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی:ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد
چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت:ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد
سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری:که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد
غبار راه راهگذارت کجاست تا حافظ:به یادگار نسیم صبا نگه دارد
از اینکه همیشه به وبلاگ سر میزنید ممنونم.اما برام سوال هست که پشت این اسم مستعار از بچه های خودمون هست یا...؟!!!
خوشحال میشم اگه از بچه های خودمونید نقاب از چهره بردارید....
چاپ کتاب دانشجویی(تالیفی/ ترجمه/ کار گروهی)
تبدیل پایان نامه به کتاب (ویژه تقویت رزومه مصاحبه دکتری)
تیراژ محدود حتی 20 جلد با هزینه اندک
با کلیه ی مجوزهای قانونی از وزارت ارشاد، اداره شابک ISBN ، فیپا، کتابخانه ملی ایران و ...
با راهنمایی گام به گام 24 ساعته؛ از ارسال متن تا چاپ و تحویل کتاب (ویژه کتاب اولی ها)
بدون حضور مولف در تهران (ویژه شهرستانی ها)
ارسال متن با ایمیل / تحویل یک ماهه / ارسال کتب با پست
تو آیا دیده ای وقتی خطائی می کنی اما،
ته قلبت پشیمانی
و می خواهی از آن راهی که رفتی ، باز گردی
نمی دانی که در را بسته او یا نه؟
یکی با اولین کوبه، به در ، آهسته می گوید:
بیا ای رفته، صد بار آمده ، باز آ
که من در را نبستم، منتظر بودم که بر گردی
*
و هنگامی که می فهمی دگر تنهای تنهایی
رفیقی، همدمی ، یاری کنارت نیست
و می ترسی که راز بی کسی را با کسی گوئی
یکی بی آنکه حتی لب گشائی
به آغوشی ،تو را گرم محبت می کند باعشق
تو آیا دیده ای
وقتی که بعد از قهر و بد عهدی
به هنگامیکه بر سجاده اش با قامت شرمی
به یک قد قامت زیبا، تو می آیی
به تکبیری ، تو را همچون عزیز بی گناهی ، راه خواهد داد
و می پوشاند او اسرار عیبت را
و از یاد تو هم ، بد عهدی ات را پاک خواهد کرد
جواب آن سلام آخرت را ، برتو خواهد داد
و با یک نقطه در سجده ، تو گویا باز هم ، در اول خطی
خدا را دیده ای آیا ؟