ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهش بگه تا دهنشو وا میکرد آب میرفت تو دهنش نمی تونست بگه.
دست کرد تو آکواریوم درش آورد شروع کرد از خوشحالی بالا پایین پریدن دلش نیومد دوباره بندازدش اون تو
اینقده بالا پایین پرید خسته شد خوابید دید بهترین موقع اس تا خوابه دوباره بندازدش تو آب.
ولی میبینه الان چند ساعته بیدار نشده یعنی فکر میکنه بیدار شده دیده انداختدش اون تو قهر کرده خودشو زده به خواب...!
این داستان رفتار بعضی از آدم هایی است که کنارمونند دوستشون داریم و دوستمون دارند
ولی ما رو نمی فهمند و فقط تو دنیای خودشون دارند بهترین رفتار رو با ما میکنند.
خدا گوید : تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
شروع کن ، یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من . . .