مــــــــــــــــــــــــــــــــــــدیر کوچولو

وبلاگ دانشجویان مدیریت بازرگانی دانشگاه مازندران

مــــــــــــــــــــــــــــــــــــدیر کوچولو

وبلاگ دانشجویان مدیریت بازرگانی دانشگاه مازندران

 
 
چه حکایت جالبیست همه دوست دارند به بهشت بروند ولی کسی دوست ندارد که بمیرد.................
 
 
 
نامت چه بود؟
آدم

فرزند؟
من را نه مادری نه پدری، بنویس اولین یتیم خلقت

محل تولد؟
بهشت پاک

اینک محل سکونت؟
زمین خاک

آن چیست بر گرده نهادی؟
امانت است

قدت؟
روزی چنان بلند که همسایه خدا،اینک به قدر سایه بختم به روی خاک

اعضاء خانواده؟
حوای خوب و پاک ، قابیل خشمناک ، هابیل زیر خاک

روز تولدت؟
روز جمعه، به گمانم روز عشق

رنگت؟
اینک فقط سیاه ، ز شرم چنان گناه

چشمت؟
رنگی به رنگ بارش باران ، که ببارد ز آسمان

وزنت ؟
نه آنچنان سبک که پرم دئر هوای دوست ... نه آ نچنان وزین که نشینم بر این خاک

جنست ؟
نیمی مرا ز خاک ، نیمی دگر خدا

شغلت ؟
در کار کشت امیدم

شاکی تو ؟
خدا

نام وکیل ؟
آن هم خدا

جرمت؟
یک سیب از درخت وسوسه

تنها همین ؟
همین
!!!!
حکمت؟
تبعید در زمین

همدست در گناه؟
حوای آشنا

ترسیده ای؟
کمی

ز چه؟
که شوم اسیر خاک

آیا کسی به ملاقاتت آمده؟
بلی

که؟
گاهی فقط خدا

داری گلایه ای؟
دیگر گلایه نه؟، ولی...

ولی چه ؟
حکمی چنین آن هم یک گناه!!؟

دلتنگ گشته ای ؟
زیاد

برای که؟
تنها خدا

آورده ای سند؟
بلی

چه ؟
دو قطره اشک

داری تو ضامنی؟
بلی

چه کسی ؟
تنها کسم خدا

در آ خرین دفاع؟
می خوانمش که چنان اجابت کند دعا
نظرات 8 + ارسال نظر
فاطمه پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:44 http://www.zemzemedeltangi.blogfa.com

هر روز میخوانمت ولی صدایی به گوش نمی رسد تا بگوید یار قدیمی آمد.........

سلام خیلی متن قشنگی بود.

اگر باور داری خاطره ها ماندگارند پس آسوده خاطر باش که همیشه در خاطرم هستی.
ممنون عزیزم

najva3alone پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 18:17 http://najva3alone

خیلی قشنگ بود عزیزم!ممنوووووووون

الهام جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 20:02

دستها چه ساده برای گرفتن دل پایین می آیند.......

خیلی قشنگ بود آزیتا جون

صبر کفته سهراب...گفته بودی قایقی خواهی ساخت/قایقت جا دارد؟من هم از همهمه اهل زمین دلگیرم.
قابل شما رو نداشت عزیز

آرش جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 22:59

دلها مرده اند جانها در پی یک جای آشنا هستند.

خیلی زیبا بود.
موفق باشید.

همیشه قیمتی ترین چیزها آنهایی نیستند که در دور دستها دنبالشان میگردیم.گاهی همه هستی کنار ماست کم سویی چشمهاست که ما را به بیراهه می اندازد.
متشکرم

tanha یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 15:42

oh yes very very good are to mahshari

ترنم دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 23:04

خیلی عالی بود عزیزم

[ بدون نام ] دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 23:27

خدا برای لحظه لحظه بودنت، برنامه‏ای داشت. از آن زمان که شکوفه زدی و مهمان تلاطم روزگار شدی، تا دقیقه‏ای که نگاه بارانی‏ات را از دنیا دریغ کردی؛ از آن روز که خبر آمدنت، بر اهل خانه نسیمِ شادی شده بود، تا روزی که آمدی و شکوهِ نامت را - که زینت پدر بود - بر همه ثابت نمودی

seyedtanha دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:59

عالی بود نمیدونستم شاعر هم هستین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد