ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
طبخ ماکارونی به شیوه ی نوین توسط یکی از دوستان در هفته اول مهر در خوابگاه نواب.کی گفته من گفتم مدیر وبلاگ خودمونه؟؟؟؟(ظرفی که می بینید دیک نیست ماهی تابه می باشد)
دانشگاه اولین چیزی که یادم می اندازد آن خانه است
سلام
بابا این چه کاریه؟؟؟!!!
آبروریزی نکن مازیار
با کسب مجوز از صاحب اثر بود.
چه ابرو ریزی ای؟؟؟؟
دمت گرم
دم کی گرم؟چرا؟شما؟
شما رو ول کن ماکارونی رو بچسب
اه اه.بی سلیقه ها
بی سلیقه یعنی چی؟؟؟؟
این اوج سلیقه و ابتکاره.تزئین به اون زیبایی.....
بابا ایول غذااااااااا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
آخرین بازی که ماکارونی خوردم ۳ماه پیش بود
اگه دوست داری در خدمت باشیم...
بچه ها میدونید این ماکارونى دست پخت کیه؟!
همین الان فهمیدم،این غذا دست پخت شخص شخیص جناب مدیره!
خوب بود حالا من اون روز اونجا نبودم،وگرنه...
به به جناب آقای با سلیقه .حیف اون ماکارونی با اون همه زیباییش که تو اون روغن و تابه ای به اون وضع قرار داره .
بیشتر تلاش کن و از اونجایی که آرزو بر جوانان عیب نیست شاید تونستی دست سامان گلریز رو از پشت ببندی .
به به عجب ماکارونیی امیدوارم کسی اونو نخورده باشه .
ته دیگش واقعا طلایی و زیباست پیشنهاد میکنم تو برنامه سیمای خانواده بخش آشپزی حتما این غذا رو درست کنید فقط به فیلم بردار بگین از بالا فیلم برداری نکنن!!!!
شرمنده یه ۷-۸ نفری از این غذا خوردن.
ته دیگشو هم خوردید!!!عجب آدمایی هستید خوشحالم که سالمید
البته آبجی هایی که مایلند آ شپز ترین باشند لطفا هنر خود را به آدرس زیر بفرستند تا در روز های جمعه ناهار به بحث و گمانه زنی بنشینیم اگه کاغذ و قلم پیشتون هست یادداشت کنید: هتل نواب - بلوک ۵ - برسد بدست امیر...
اگه کسی نامزد گزینه ای بود حروف اول نام ونام خانوادگی کفایت میکنه.
مصطفی!!!!
البته به قول یکی از خواهران که میگفت این غذا هم تو خوابگاهشن پیدا نیشه
مازیار داداش این رسمه رفاقته!؟
باید میذاشتم تو هم مثل رحمان در اتاقتونو گاز بزنی!!!
حداقل یه عکس از اون شونصد نفر مرحومی که افتاده بودن رو ماکارونی داشتن میخوردنش هم میگرفتی!!!
وووووووووووووووووووواااااااه
یعنی اینقد قحطیه که شونصدتا نشستن اینو خوردن!!!!!!!!
شونصد عدد کثیره!
آقا ما یه بار رفتیم تو اتاقشون یکی رفت پنیر آورد(ما مهمون عزیزشون بودیم) همچین پنیر رو لیس زدن انگار که اصلا وجود نداشته
این کارها طبیعی حالا دیگه وقت ............................
و البته یه نکته ی قابل توجه ...
پخت این غذا یه رازی رو همراه خودش داره که فقط منو و مصطفی می دونیم ... اونم اینه که این ماکارونی با زیرپوش آقا مصطفی آبکش شد ... حالا فهمیدین چرا من به جای خوردن غذا در و پنجره رو گاز میزدم ...
الیته من به شدت قضیه ی زیر پوش رو تکذیب میکنم!!!
خیلی نامردی رحمان مگه قرار نبود پیشه خودمون بمونه؟؟؟
زیر پووووووووش؟؟؟؟؟
ولی بجاش ویتامین داره
رحمان راست میگی؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!
مصطفی رحمان چی میگه؟!
آخ..آخه..
آخه چ.. چ...چ.. چراغول کوچولوتو صدا نکردی که اونم بیاد یه لقمه بزنه
آخه غول کوچولو تو که اونموقع نبودى!اگه بودى خودم خفت میکردم!همه این بدبختیا زیره سر توئه!آخه غول کوچولو تو که اونموقع نبودى!اگه بودى خودم خفت میکردم!همه این بدبختیا زیره سر توئه!
دیدم وقتی گفتم نمک بزن گفتی نمک داره...
پس زیرپوشه عرقی بود......
مصطفی سسش رو از کجا آوردی؟!
حتما گوجه پ.سیده های اتاق بغلی!؟!؟
زن دادن به شما حرامه چقدشلخته این
چرا؟؟؟؟
شلخته جیه؟ابتکار عمله.اوج خلاقیت.تازه اگر این اقا مصطفی زن بگیره دیگه لازم نیست خانومش زحمت طبخ... مخصوصا ماکارونی رو متحمل شن.
تازه تو این دوره زمونه دخترا همینشم بلد نیستن یعنی از دستشون بر نمیاد.
راس میگه آبجی!
خدایی چندتاتون بلدید ازین ابتکارات به خرج بدید!!!؟!؟
خب شما هم اگه یه ذره از تراوشات مغز خودتون استفاده کنید میتونید ازین ابتکارات به خرج بدبد!!
اینم از فتواى جدید علما!حالا کى میخواد زن بگیره؟مگه مغز ... خوردیم!؟ما که آشپزى بلدیم زن میخوایم چیکار!!؟
آره تازه مگه پول مفت داریم که خرج مانتو و وسایل آرایش و ... کنیم!؟؟
آبجى هاى عزیز مگه قرار نبود که امروز(یعنى جمعه) به بحث وگمانه زنى هنرتون بنشینیم! پس کجا رفت اون الدرم بلدرم شما؟! ها!
منو بگو کلى زحمت کشیدم تا اون نظرو نوشتم... حالا شما واقعا آشپزى بلدید؟ من که فکر نمیکنم
البته هنوزم دیر نشده ها...
همین دیگه .بیشتر ازین نمیشه انتظار داشت0
وای به حال زناتون...