مــــــــــــــــــــــــــــــــــــدیر کوچولو

وبلاگ دانشجویان مدیریت بازرگانی دانشگاه مازندران

مــــــــــــــــــــــــــــــــــــدیر کوچولو

وبلاگ دانشجویان مدیریت بازرگانی دانشگاه مازندران

پاسخ خدا

            پاسخ خدا
آسان می‌توان دلسرد شد هنگامی که بنظر می‌رسد کارها به خوبی پیش نمی‌روند، اما نباید امید را از دست داد زیرا خدا در کار زندگی ماست، حتی در میان درد و رنج.

می‌گویی "این غیر ممکن است"، خداوند پاسخ می‌دهد: "همه چیز ممکن است".

می‌گویی "هیچکس واقعاً مرا دوست ندارد"، خداوند پاسخ داد: "من تو را دوست دارم".

می‌گویی "من بسیار خسته هستم"، خداوند پاسخ داد: "من به تو آرامش خواهم داد".

 

می‌گویی "من نمی‌توانم مشکلات را حل کنم"، خداوند پاسخ داد "من گام‌های تو را هدایت خواهم کرد".

می‌گویی "من نمی‌توانم آن را انجام دهم"، خداوند پاسخ داد "تو هر کاری را با من می‌توانی به انجام برسانی".

می‌گویی "آن ارزشش را ندارد"، خداوند پاسخ داد "این ارزش پیدا خواهد کرد".

می‌گویی "من نمی‌توانم خود را ببخشم"، خداوند پاسخ داد "من تو را ‌بخشیده‌ام".

می‌گویی "من می‌ترسم"، خداوند پاسخ داد "من روحی ترسو به تو نداده‌ام".

می‌گویی "من همیشه نگران و ناامیدم"، خداوند پاسخ داد "تمام نگرانی‌هایت را به دوش من بگذار".

می‌گویی "من به اندازه کافی ایمان ندارم"، خداوند پاسخ داد "من به همه به یک اندازه ایمان داده‌ام".

می‌گویی "من به اندازه کافی باهوش نیستم"، خداوند پاسخ داد "من به تو عقل داده‌ام".

می‌گویی "من احساس تنهایی می‌کنم"، خداوند پاسخ داد "من هرگز تو را ترک نخواهم کرد!!!!
نظرات 10 + ارسال نظر
مصطفی دوشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 15:09

سلام
متن قشنگی بود!من که خیلی روحیه گرفتم!
راستی ببخشید فضولی کردو اندازه فونتتو تغییر دادم!

ایراد نداره!!من که عادت کردم!!!!یادت باشه اینجا دموکراسی(آزادی عمل) حاکمه!!!

sanaz دوشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 16:07 http://picrapid.co.cc

سلام دوست خوبم یه سایت عکس زدم پر از عکسهای جورواجور با من تیادل لینک میکنی
www.picrapid.co.cc

مدیرمون گفته دیگه باهاتون حرف نزنمنه!!!

مصطفی دوشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 20:09

آفرین یه چیزایه دیگه هم مونده که بهت بگم!!!
۱.به غریبه ها سلام نکن
۲.از غریبه ها خوراکی نگیر
۳. .....

مصطفی دوشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 20:19

دموکراسی؟اینجا؟؟؟کی همچین حرفی زده؟
شما که نباید این شایعه ها رو باور کنی خواهره من!!!
اینجا دموکتاتوری(مخلوطی از دموکراسی و دیکتاتوری!)حاکمه!!!

جددددا؟؟؟؟؟!!بعد اونوقت دیکتاتوریه شماست دیگه؟؟؟؟ یعنی ما هر مطلبی شما دوس داری مینویسیم شما هم هروقت صلاح دونستی حذف میکنی ویرایش میکنی و حتی مطالب حذف شده رو برمیگردونی دیگه؟؟؟اصلا من از این لحظه دیگه نه چیزی مینویسم نه نظر میدم.ریش و قیچی دست خودتون مدیر خان !!!اصلا واسه چی فونت و عوض کردیییییییییی!!!؟؟

مصطفی سه‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:06

راستی من میتونم پاسخ هایی هم که میدی عوض کنم!!!
چی بود اون فونته گنده؟خودت میتونستی بخونیش؟؟؟
همش که دیکتاتوری نیست بالاخره یه کمش هم دموکراسیه البته خیلی کم!

نه بابا؟؟؟؟؟دیگه چه قابلیتایی داری آقا مدیر؟؟؟؟آره دیگه تونستم که نوشتم.بعدشم شما به اسم دموکراسی مارو کشوندی اینجا اما حالا داری زور میگی. اصلا منم اعتصاب میکنم دیگه هم جوابتو نمیدم.تا رسما با اسم و امضای مدیر واسم حکم مصونیت (نمیدونم چیچیه!!!)بیاد.یعنی جنابعالی بی اجازه انگشت نکنی تو یادداشتام

مصطفی سه‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 18:45

من کی انگشت کردم تو یادداشتت؟؟؟
فقط اندازه فونتشو عوض کردم!!!
حالا نمیشه همینطوری شفاهی همینی که گفتی بهت بدم؟

نه خیر!!!!اولین بارت نیست کههههههه!!!!همیشه!پس یادداشتای حذف شده ی مزخرفمو کی برگردونده به این وبلاگ ...(همون)که منم مجبور شدم برگردم ؟؟؟؟ همونی که گفتم و کتبی میفرستی به میلم!

مصطفی سه‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 21:22

همینی که هست!!!
شرمنده من که نمیتونم تبعیض قائل بشم که!!!

باشه.پس حالا که میخای به دیکتاتوریت ادامه بدی و منم زیر بار زور نمیرم.دیگه هم نمیام اینجا.اگه میخوای یوزر و پسمم تقدیم کنم!!!قهههههر

مصطفی سه‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 23:38

چه نازک نارنجی!!!
حالا بهش فکر میکنم ببینم چی میشه

نمیخوادفکر کنی مدیر خان.این حرفا که شوخی بود.منم تبعیض نخواستم با این باید فکر کنما هم از رو نمیرم!!!تازشم اگه خودت اعتراف نمی کردی منم چیزی نمیگفتم .اما......!!!

مصطفی چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:33

نه تو رو خدا!!!حالا فکر کردی من واقعا رفنتم بهش فکر کنم؟خوب منم شوخی کردم
ولش کن دیگه بهتره این بحثو زیاد کش ندیم!!!

یعنی میخوای بگی این سری که مطلبم همه ی صفخه رو گرفت بازم انگشت میکنی تو فونتم مدیرررررررررررررررررررر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مصطفی چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:40

انگشت؟؟؟
نه انگشت نمیکنم!!!
هر کاری دوست دارید بکنین!!!

چشم!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد