مــــــــــــــــــــــــــــــــــــدیر کوچولو

وبلاگ دانشجویان مدیریت بازرگانی دانشگاه مازندران

مــــــــــــــــــــــــــــــــــــدیر کوچولو

وبلاگ دانشجویان مدیریت بازرگانی دانشگاه مازندران

توجه توجه

سلام.خوبید؟ 

اگه از انحراف به چپ و راست خسته شدید،اگه راه مستقیمو دوس دارین،اگه حرفایی ته دلتون جمع شده و تا حالا به کسی نگفتین،اگه شعراتونو توی یک تک برگه می نویسینو تو جیبتون می ذارین بعد می پوسنو میندازینشون دور،اگه عقیده های جالبی دارین که حس می کنین همه باید بدونن...ازتون می خوام یک لحظه هم آروم نباشین.تعطیلات اومده و دست از قلم نکشین...حرفاتونو جمع و جور کنین...یه کلاس استثنایی منتظرتونه که هیچ کی جز خودمون حمایتش نخواهیم کرد...وابسته به هیچ ارگانو سازمانو گروهکی نیست(البته شاید برو بچه مافیا حمایتش کنن که باعث افتخار ماست)اینجاست که هیچ کی نباید احساس تنهایی کنه...اینجاست که باید واقعیت واژه ی مقدس دوستی خودشو نشون بده...  

                                                                             فعلا فردا و پرنس

نام های اصفهان

با دورود 

نامهای اصفهان

شهر اصفهان ، مرکز شهرستان استان اصفهان ، با پهنه‌ای حدود دویست و پنجاه کیلومترمربع ، در دل فلات ایران قرار دارد .

شهر اصفهان از روزگاران کهن تا کنون به نامهای : آپادانا ، آصف‌هان ، اسباهان ، اسبهان ، اسپاتنا ، اسپادنا ، اسپاهان ، آسپدان ، اسپدانه ، اسپهان ، اسپینر ، اسفاهان ، اسفهان ، اصباهان ، اصبهان ، اصپدانه ، اصفاهان ، اصفهان ، اصفهانک ، انزان ، بسفاهان ، پارتاک ، پارک ، پاری ، پاریتاکن ، پرتیکان ، جی ، دارالیهودی ، رشورجی ، سپاهان ، سپانه ، شهرستان ، صفاهان ، صفاهون ، گابا ، گابیان ، گابیه ، گبی ، گی ، نصف جهان و یهودیه سرشناس بوده است .

شما نظر دهید از شهر شما هم تحقیق می شود .



روزی روزگاری خوابگاه نواب

سلام به شما دوستان عزیز... 

داستانی که پایین آوردمو قبلا توی وبلاگ دیگه هم نوشتم.دیگه شرمندم دیگه دیگه... 

 

روزی روزگاری خوابگاه نواب...

   مادرم  گفت:بس است فرزند;برخیز و برو بر سر کتاب هایت،تا کی می خواهی منتظر بمانی تا برنامه های این جعبه جادویی به پایان رسد.اینگونه یش بروی هرگز نتوانی کنکور را قبول شوی،اگر هم قبول شوی یحتملا مکتبستان بابلسر خواهد بود.من نیز گفتم نه مادر جان.از این خبر ها نیست.فرزندت نفر اول کنکور خواهد بود.صنعتی شریف روی شاخش است.مادرم گفت:نه فرزندکم از این خبرها نخواهد بود.هان برخیز از این خواب زمستانی.برخیز ...هان... برخیز.

   ناگهان احساس کردم سقف نزدیکای سرم است.جلیل کنارم بود و می گفت:برخیز ...هوی... برخیز.آری باز هم آن کابوس های همیشگی.باز هم خواب نصیحت های دلسوزانه مادر.ای مادر جان مرا عفو کن.

   اینجا خوابگاه نواب است و این مرد که مرا از خواب بیدار کرد دوست صمیمی من جلیل است.گفتمش:آی جلیلک!چرا مرا کله سحر از خواب بیدار کردی؟تازه ساعت ۱۲ است.مگر نگفته بودم مرا فقط برای صرف نهار بیدار کنی یعنی ساعت۱۳:۲۷

   ای خدا باز هم روز کابوس وار دیگری آغاز شد.

    باز هم دمپایی من نیست.باز هم در بیت الخلع کسیست.باز هم سرم می خارد.ای خدا اینجا کجاست؟گناهم چیست؟

   خودم را جمع و جور کردم و اتوی موی عموی وحید را کش رفتم.این اتو مو از آن خود وحید نیست،اتوی موی عموی وحید است.این موضوع را از ذهن وحید خودم خواندم.راستی از یاد بردم که بگویم.این بنده حقیر توانایی ذهن خوانی در سطح تیم ملی و تا حدودی لالیگا را دارا هستم.این از موهبت های الهی بر من است که مرا از دیگران تمییز کرده.

   چندی گذشت و موهایم را فشن نمودم.سپس عزم سالن قیمه خوری را کردم.البت آن روز قرمه می دادند و همه مسرور بودند،از این امر.گویا باز هم رزرو نداشتم.کارت سلفم را کشیدم که بوق ریزی اعصابم را ریخت بر هم.رفتم سراغ مسئول شارژ خانه تا جویای جریان شوم.عجیب مرد خوبیست.او را لقب خدای مای اف سی(MYFC.IRکه یادتان است)داده اند.از مای اف سی بازان تیر است.تیمش در لیگ ۴ خدایی میکند و بسی تقاضا دارد مبنی بر درخواست برای دیدار تدارکاتی.لازم دیدم ذهنش را بخوانم:{خیلی ضعیف تشریف دارید.من لیاقت لیگ ۱ را دارم.لیگ۱ منتظرمباش!فقط سه هفته دیگر...آه این دیگر کیست؟}کارتم را کشیدم و گفتم:مگر بدون رزرو نمی دهید؟ گفت چرا،اما شما شارژ ندارید.القصه۱۰۰۰ تومانی شارژ کردیم و مشغول تناول غذا شدیم.جلیل نیز از سویی با شلوار گشاد مامان دوزش بر من ملحق شد و گفت:«فردا را که رزرو نکرده ای؟گویند ماهی است.»ناگهان احساس کردم حرف های جلیل چون پتک بر سرم فرود آمده است.ـ از تاریخ شناسی نقل شده است که در جریان عهد نامه ترکمن چای افرادی از روسیه عازم ایران شدند که در راه یکی از کشتیان آنها حامل بار آذوقه مفقود شد.مدت زمانی است که تعدادی از دانشجویان از راهرویی مخفی زیر ظرفشویی صحبت می کنند که به زیر زمینی بزرگ که زیر بلوک۴ قرار دارد می رسد.گفته می شود کشتی بزرگی آنجا قرار دارد.برخی از دوستانم به چشم خودشان مارک روسیه را بر روی بدنه کشتی رویت کرده اند.می گویند آن کشتی حامل ماهی بوده است.ـ

  

ادامه مطلب ...